loading...
سوار نت

#دعوتیم_به_وادی_سلم
.
وقتی در ادعیه مختص به ماه رمضان و روایات در این باب رجوع می کنیم یکی از ویژگی های اساسی که به این ماه نسبت داده شده، اسلام است.
1️⃣ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ‏، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ،
2️⃣ اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَيْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِيمَانِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ
3️⃣ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَيْنَا بِالسَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ
.
✅ اگر اسلام را به معنای تسلیم امر پروردگار بودن بدانیم، محور دین ما تسلیم بودن است و از مهم ترین نشانه های تسلیم بودن، روزه ماه مبارک رمضان است. همانگونه که نماز صبح را دو رکعت و نماز مغرب را سه رکعت می خوانیم بدین علت که خدا دستور داده؛ روزه دار هم می شویم  چون تسلیم دستور خداییم و فارغیم از دلایل علمی و فلسفی و عرفانی که برای آن می تراشند.
.
✅ این تسلیم بودن دو گونه می تواند باشد:
1️⃣ اسیری که در چنگ دشمن گیر کرده و به اجبار تسلیم تمامی دستورات او می شود.
2️⃣ آزاده ای که چون خم و پیچ مسیر را نمی شناسد به آنکس که از آن آگاه است پناه برده و خود را تسلیم آگاهی او می کند تا به هرسو اراده کرد عنان مرکب او را بکشد.
.
✅ تسلیم بودن ما در برابر خداوند بایستی از نوع دوم باشد. یعنی چون خداوند را آگاه تر می دانیم - إِنِّي‌َّ أَعْلَم‌ُ مَا لاَ  تَعْلَمُون‌َ ؛(بقره‌،30) - {وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ} (بقره216) - خود را به او می سپاریم.
.
✅ در نتیجه این تسلیم خداوند بودن، آدمی از اسارت شیطان رهایی می یابد چرا که شیطان و هوای نفس و جادبه های دنیوی انسان را به مسیر ضلالت می کشانند و کاری می کنند که انسان پای خویش را بر جای گام های شیطان بگذارد و اینگونه او را در میان این هستی گم می کنند و سپس آدمی مصداقی برای ضالّین(گمشدگان) می شود.
.
✅ برای در صراط مستقیم و مسیر هدایت بودن باید وارد وادی سلم و تسلیم شد و از گام های شیطان تبعیت نکرد.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (208 بقره)
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#تناقض_افکار_و_گفتار_زیباکلام
#سوالات_لاینحل 😀
.
امروز صحبت های صادق زیبا کلام به عنوان یکی از مخالفین مساله ولایت فقیه و حامی الگوی سکولاریسم برای مدیریت کشور را خواندم. صحبت های فراوانی درباره مسائل متفاوتی ارائه کرده بود.
از اینکه بر همه جا و همه کس که زورش رسید تاخت و در زمینه هایی بیش از تخصصش صحبت کرد؛ که بگذریم، مهم ترین حرف او اصلاح قانون اساسی و طرح حذف ولایت فقیه از حاکمیت و اعطای قدرت تمام و کمال به رییس جمهور بود. طرحی که زیباکلام آن را به #هاشمی_رفسنجانی نسبت می دهد.
تناقضی که میان حرف های او بود جایی برای اغماض نمی گذاشت. وی از طرفی آمریکا و غرب را به عنوان الگوی مدیریت کشور قبول داشته و از طرف دیگر به ولایت فقیه به عنوان رکنی که وظایف مهمی از جمله نظارت بر دستگاه های مهم اجرایی و قضایی و ... دارد، می تازد.
او می گوید:
«ایراد اساسی و بنیادی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این است که یکی از اصلی‌ترین و اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین پایه‌های مردم‌سالاری در آن حاضر نیست که آن پاسخگویی است، بنابراین سؤال پیش می‌آید که بخش‌های مهمی از نظام جمهوری اسلامی به کجا باید پاسخگو باشند؟
رئیس‌جمهور آمریکا اختیارات زیاد و وسیعی دارد ولی قانون اساسی آن را موظف به پاسخگویی در برابر کنگره کرده است. همین‌طور نخست‌وزیر انگلستان، هند یا صدراعظم آلمان این‌ها قدرت و اختیارات زیادی در اختیاردارند ولی طبق قانون اساسی کشورشان پاسخگو هم هستند.
سپاه پاسداران و قوه قضائیه به کجا پاسخگو هستند؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به چه جایی پاسخ می‌دهد؟»
این سخنان یعنی او معتقد به وجود جایگاهی است که بتواند بر همه مسئولین و قوای کشور نظارت کند، اما از طرف دیگر معتقد است که نباید ولایت فقیه به عنوان ناظر بر قوا و دستگاه های کشور وجود داشته باشد.
آیا می شود گفت:
«همه کشورها جایگاهی را در بالاترین سطح ممکن در کشور خود ایجاد می کنند تا تمامی قوا اعم از مجریه و مقننه و قضاییه و دستگاه های کلیدی کشور به آن جایگاه پاسخگو باشند و ما باید از این الگو پیروی کنیم و بعد بر جایگاه ولایت فقیه به عنوان ناظر در همه قواها و دستگاه ها در کشور تاخت و قائل به حذف آن از قانون اساسی کشور شد؟»
او دو سوال مهم از دیدگاه خود را مطرح کرده و معتقد است برای این دو سوال چون جوابی وجود ندارد، در نتیجه قانون #اساسی مشکل #اساسی دارد!!
سوال اول او این است که:
«اگر مشروعیت نظام از ولایت‌فقیه استخراج می‌شود و ولی‌فقیه را هم مجلس خبرگان رهبری انتخاب می‌کند، بنابراین رییس جمهوری برای چه کاری باید داشته باشیم؟»
پاسخ :
«آقای زیبا کلام رییس جمهور را رییس بر تمام امور مردم و مملکت می داند، در حالیکه عنوان اصلی ریاست جمهوری، ریاست قوه مجریه است. یعنی قوه ای که قانون اساسی را اجرا می کند نه آنکه اختیار تمام امور را در دست بگیرد. به طور مثال می شود گفت: رییس قوه مجریه، همانند یک معمار، طرح و نقشه مهندس نقشه کشی را اجرا می کند. در این میان مهندس ناظری هم وجود دارد که مسئولیت آن را برای عمران کشور به عهده ولایت فقیه گذاشته اند. این مسئولیت ها به روشنی تفکیک شده اند.
و سوال دوم او این است:
«اگر هم که رئیس‌جمهور و ولی‌فقیه هر دو مشروعیت دارند این‌ها حوزه‌هایشان به چه صورت است؟»
پاسخ: رییس جمهور مشروعیت خویش را از تنفیذ ولیّ فقیه دارد و این خود به معنای آن است که مشروعیت رییس جمهور، در طول مشروعیت ولیّ فقیه است نه در عرض آن که فرصت طرح چنین سوالی پیش آید. همانند مشروعیت امام معصوم در زمان حکومت و کارگزاران وی در ممالک گوناگون.
این تناقض عجیب و سوال هایی_از دیدگاه خود لاینحل- که به قانون اساسی خدشه وارد می کند، آیا چیز دیگری غیر از مغرضانه بودن چنین شخصیتی را اثبات می کند؟
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 158
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 205
  • بازدید ماه : 351
  • بازدید سال : 554
  • بازدید کلی : 5,680
  • دیگر وبلاگ ها