loading...
سوار نت

#کدام_امام_زمان؟
.
ما رفاه و امنیت و آزادی و عدالت را می خواهیم نه امام زمان و رشد تحت سرپرستی او را...
این همه را اگر کسی غیر از امام زمان هم به ما بدهد، او می شود امام زمان و نه با پا که با سر به دنبال او می دویم،
از همین رو در روایت آمده که دجال با کوهی از نمک و کوهی از دود که نشانه های همین دنیای فریبنده و رفاه و... است می آید و عده ای به دنبال او می دوند.
حتی برای این رفاه و امنیت و آزادی و عدالت، با امام زمان می جنگیم. آن هم جنگی برای رضای خدا و به نام عدالت و آزادی که عجیب شعارهای فریبنده ای هستند. چنانچه عده ای برای رضای خدا  و به نام امنیت و عدالت، حسین را به مسلخ کربلا بردند.
.
ما انتظار کدام امام زمان را داریم؟
اگر رییس جمهوری بعدی ما را به رفاه و امنیت و آزادی و عدالت نسبی برساند، امام  زمان دیگر به چه کار ما می آید؟

.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#دعوتیم_به_وادی_سلم
.
وقتی در ادعیه مختص به ماه رمضان و روایات در این باب رجوع می کنیم یکی از ویژگی های اساسی که به این ماه نسبت داده شده، اسلام است.
1️⃣ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ‏، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ،
2️⃣ اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَيْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِيمَانِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ
3️⃣ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَيْنَا بِالسَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ
.
✅ اگر اسلام را به معنای تسلیم امر پروردگار بودن بدانیم، محور دین ما تسلیم بودن است و از مهم ترین نشانه های تسلیم بودن، روزه ماه مبارک رمضان است. همانگونه که نماز صبح را دو رکعت و نماز مغرب را سه رکعت می خوانیم بدین علت که خدا دستور داده؛ روزه دار هم می شویم  چون تسلیم دستور خداییم و فارغیم از دلایل علمی و فلسفی و عرفانی که برای آن می تراشند.
.
✅ این تسلیم بودن دو گونه می تواند باشد:
1️⃣ اسیری که در چنگ دشمن گیر کرده و به اجبار تسلیم تمامی دستورات او می شود.
2️⃣ آزاده ای که چون خم و پیچ مسیر را نمی شناسد به آنکس که از آن آگاه است پناه برده و خود را تسلیم آگاهی او می کند تا به هرسو اراده کرد عنان مرکب او را بکشد.
.
✅ تسلیم بودن ما در برابر خداوند بایستی از نوع دوم باشد. یعنی چون خداوند را آگاه تر می دانیم - إِنِّي‌َّ أَعْلَم‌ُ مَا لاَ  تَعْلَمُون‌َ ؛(بقره‌،30) - {وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ} (بقره216) - خود را به او می سپاریم.
.
✅ در نتیجه این تسلیم خداوند بودن، آدمی از اسارت شیطان رهایی می یابد چرا که شیطان و هوای نفس و جادبه های دنیوی انسان را به مسیر ضلالت می کشانند و کاری می کنند که انسان پای خویش را بر جای گام های شیطان بگذارد و اینگونه او را در میان این هستی گم می کنند و سپس آدمی مصداقی برای ضالّین(گمشدگان) می شود.
.
✅ برای در صراط مستقیم و مسیر هدایت بودن باید وارد وادی سلم و تسلیم شد و از گام های شیطان تبعیت نکرد.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (208 بقره)
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

📗هر کتابی عنوانی دارد، و هر عنوان، موضوع کتاب را مشخص می کند و سر فصل های آن را ترتیب می دهد.
📒زندگی هر انسان یک کتاب است که بر اساس موضوع و سرفصل هایش عنوان می خورد.
📖شاید عنوان کتاب زندگی کسی که عمرش در خدمت دانش بوده، اختراع و اکتشاف و اجتهاد و... باشد یا کسی که عمرش را در ورزش صرف کرده، عنوان کتاب زندگی اش ورزش باشد یا مثلا عنوان کتاب زندگی کسی که در عصیان و فساد غوطه می خورده، جنایت و خیانت و... باشد.
....اما...
عنوان کتاب زندگی مومن، حب علی علیه السلام است.
لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) يَقُولُ: عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، تَارِيخَ بَغْدَادَ ج 4 ص 410.
و این یعنی مومن موضوع زندگی اش محبت علی و سرفصل های آن حب علی علیه السلام است.
.
📚عنوان کتاب زندگی تو چیست؟
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#از_هلال_شیعی_تا_قرص_اسلامی
.
زمانی که خورشید در بریتانیای کبیر غروب نمی کرد، شب ظلمانی پنجه سیاه و نکبت آلود خود را در آسمان خاورمیانه فرو کرده بود و در آن تاریکی هیچ مسلمانی خودی را از غیر خودی تشخیص نمی داد و این بود که به جان هم افتاده بودند.
از همان روز نکبت که سیاهی یهود بر بام سرزمین فلسطین افتاد و سودای از نیل تا فرات نقش پرچم شان شد، می‌شد حدس زد که یهودیان سیاهی را از کشورهای جهان با خود سوغات آورده اند تا در میان آن تاریکی مخوف، مسلمانان بر یکدیگر بتازند و انتقام قوم موسی که به کفاره  گوساله پرستی مجبور به کشتن یکدیگر در دل شب شدند را از مسلمانان خداپرست بگیرند.
تا آنکه خدا خواست و هلال شیعی در این آسمان ظلمانی طلوع کرد و ایران و عراق و سوریه و لبنان را به یکدیگر پیوند داد.
آن روزها خیلی ها را چشم دیدن این ماه نو نبود. اول اغماض کردند و انکار تا آنکه ماه بالا آمد و نور بر پهنه آسمان شب تاباند و شد قابل رویت برای هر چشم غیر مسلح.
چشمشان که ترسید سلاح برداشتند و افتادند به جان این هلال،
اما مگر پنجه گرگ درنده خو به ماه آسمان می‌رسد؟
واکنون این هلال شیعی لحظه شماری می کند برای شب چهاردهم،
برای آنکه با آمدن چهاردهمین نفر از این قوم، هلال به قرص کامل بدل شود و به همان اندازه قرص و محکم که تلالوء نورش گنبد آهنین را ذوب کند!

.

سیدمیثم میرتاج الدینی

ما آدم های معمولی، اگر خیلی خوب باشیم، تک خصلت های خوبی داریم که با کوبیدن و بیختن(غربال کردن) چند نفرمان، می شود یک آدم نصفه و نیمه ساخت.
ولی برخی یک تنه چند نفرند...یک امت اند.
تمام هستی اند...
تنهایی تمام عیارند،
نه نیازی به کوبیدن دارند و نه بیختن،
اینها آویختنی اند...
مثل یک طناب باید آنها را آویخت تا دیگران برای بیرون زدن از چاه زندگی به آنها بیاویزند.
حبل الله المتین همین هایند...
عروه الوثقی خودشانند.
باید به آنها چنگ زد،
باید به آنها آویخت.
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#مبارزه_ادامه_دارد_ولو_فلسطین_کوفه_شود
.
تاریخ می گوید:
مردم کوفه از امام حسین علیه السلام برای قیام علیه دستگاه ظلم یزید، دعوت کردند. امام حسین علیه السلام بنا به تکلیف برای مبارزه با یزید عازم کوفه شدند. در میان راه اهالی کوفه سست شده و دست از مبارزه و آرمان های خود برداشتند.
اینجا بود که امام حسین علیه السلام طبق معادلات مادی ما بایست پا عقب کشیده و نه تنها دست از مبارزه برداشته بلکه دست بیعت به یزید بدهند.
اما به خلاف همه این معادلات، رفتار امام علیه السلام هیچ تغییری نکرد و تا آخرین نفس به مبارزه ادامه دادند.
اگر روزی مردم فلسطین هم دست از آرمانشان که مبارزه با صهیونیست است بردارند، آموزه های حسینی برما تکلیف می کند که به راه خود علیه ظلم و غصب اسراییل ادامه دهیم.
ملاک حق بودن راهی، تعداد رهروان نیست.
.
امام علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ ( در طریق هدایت از کمی رهروان آن نترسید)
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#تناقض_افکار_و_گفتار_زیباکلام
#سوالات_لاینحل 😀
.
امروز صحبت های صادق زیبا کلام به عنوان یکی از مخالفین مساله ولایت فقیه و حامی الگوی سکولاریسم برای مدیریت کشور را خواندم. صحبت های فراوانی درباره مسائل متفاوتی ارائه کرده بود.
از اینکه بر همه جا و همه کس که زورش رسید تاخت و در زمینه هایی بیش از تخصصش صحبت کرد؛ که بگذریم، مهم ترین حرف او اصلاح قانون اساسی و طرح حذف ولایت فقیه از حاکمیت و اعطای قدرت تمام و کمال به رییس جمهور بود. طرحی که زیباکلام آن را به #هاشمی_رفسنجانی نسبت می دهد.
تناقضی که میان حرف های او بود جایی برای اغماض نمی گذاشت. وی از طرفی آمریکا و غرب را به عنوان الگوی مدیریت کشور قبول داشته و از طرف دیگر به ولایت فقیه به عنوان رکنی که وظایف مهمی از جمله نظارت بر دستگاه های مهم اجرایی و قضایی و ... دارد، می تازد.
او می گوید:
«ایراد اساسی و بنیادی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این است که یکی از اصلی‌ترین و اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین پایه‌های مردم‌سالاری در آن حاضر نیست که آن پاسخگویی است، بنابراین سؤال پیش می‌آید که بخش‌های مهمی از نظام جمهوری اسلامی به کجا باید پاسخگو باشند؟
رئیس‌جمهور آمریکا اختیارات زیاد و وسیعی دارد ولی قانون اساسی آن را موظف به پاسخگویی در برابر کنگره کرده است. همین‌طور نخست‌وزیر انگلستان، هند یا صدراعظم آلمان این‌ها قدرت و اختیارات زیادی در اختیاردارند ولی طبق قانون اساسی کشورشان پاسخگو هم هستند.
سپاه پاسداران و قوه قضائیه به کجا پاسخگو هستند؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به چه جایی پاسخ می‌دهد؟»
این سخنان یعنی او معتقد به وجود جایگاهی است که بتواند بر همه مسئولین و قوای کشور نظارت کند، اما از طرف دیگر معتقد است که نباید ولایت فقیه به عنوان ناظر بر قوا و دستگاه های کشور وجود داشته باشد.
آیا می شود گفت:
«همه کشورها جایگاهی را در بالاترین سطح ممکن در کشور خود ایجاد می کنند تا تمامی قوا اعم از مجریه و مقننه و قضاییه و دستگاه های کلیدی کشور به آن جایگاه پاسخگو باشند و ما باید از این الگو پیروی کنیم و بعد بر جایگاه ولایت فقیه به عنوان ناظر در همه قواها و دستگاه ها در کشور تاخت و قائل به حذف آن از قانون اساسی کشور شد؟»
او دو سوال مهم از دیدگاه خود را مطرح کرده و معتقد است برای این دو سوال چون جوابی وجود ندارد، در نتیجه قانون #اساسی مشکل #اساسی دارد!!
سوال اول او این است که:
«اگر مشروعیت نظام از ولایت‌فقیه استخراج می‌شود و ولی‌فقیه را هم مجلس خبرگان رهبری انتخاب می‌کند، بنابراین رییس جمهوری برای چه کاری باید داشته باشیم؟»
پاسخ :
«آقای زیبا کلام رییس جمهور را رییس بر تمام امور مردم و مملکت می داند، در حالیکه عنوان اصلی ریاست جمهوری، ریاست قوه مجریه است. یعنی قوه ای که قانون اساسی را اجرا می کند نه آنکه اختیار تمام امور را در دست بگیرد. به طور مثال می شود گفت: رییس قوه مجریه، همانند یک معمار، طرح و نقشه مهندس نقشه کشی را اجرا می کند. در این میان مهندس ناظری هم وجود دارد که مسئولیت آن را برای عمران کشور به عهده ولایت فقیه گذاشته اند. این مسئولیت ها به روشنی تفکیک شده اند.
و سوال دوم او این است:
«اگر هم که رئیس‌جمهور و ولی‌فقیه هر دو مشروعیت دارند این‌ها حوزه‌هایشان به چه صورت است؟»
پاسخ: رییس جمهور مشروعیت خویش را از تنفیذ ولیّ فقیه دارد و این خود به معنای آن است که مشروعیت رییس جمهور، در طول مشروعیت ولیّ فقیه است نه در عرض آن که فرصت طرح چنین سوالی پیش آید. همانند مشروعیت امام معصوم در زمان حکومت و کارگزاران وی در ممالک گوناگون.
این تناقض عجیب و سوال هایی_از دیدگاه خود لاینحل- که به قانون اساسی خدشه وارد می کند، آیا چیز دیگری غیر از مغرضانه بودن چنین شخصیتی را اثبات می کند؟
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#بررسی_علل_تاریکی_هراسی
.
واژه Dark که به دنبال خود مفاهیم متعددی یدک می کشد، در دایره لغات ادبیات فارسی به تاریکی ترجمه می‌شود.
تقریبا همه انسان ها از این مفهوم درکی نسبی با توجه به ذهنیات، مشاهدات و تجربیات خود دارند.
آنچه که قابل بحث است، ترس از تاریکی است و یافتن پاسخی برای این سوال:
"آیا ترس از تاریکی فطری و غریزی است یا اکتسابی و تربیتی؟
به تعبیر دیگر، آیا انسان ها ذاتاً به گونه ای هستند که از تاریکی هراس دارند یا انسان ها به گونه ای بار می آیند که از تاریکی بترسند؟
.
به نظر میرسد آدمی از هرآنچه که نسبت به آن جاهل باشد، ترس دارد. از همین جهت که انسان در تاریکی نسبت به محیط اطراف جاهل است و نمی تواند آنچه در تاریکی هست را بپاید، دچار ترس می‌شود.
این یعنی جهل انسان را می ترساند، نه تاریکی.
به همین لحاظ می‌شود ادعا کرد عمده ترس از تاریکی، توسط برخی عوامل القا می شود. عواملی نظیر داستان ها و قصه ها، فیلم ها، بازی ها و...
تاریکی هراسی یک مقوله مهم در فیلم های #ترسناک به شمار می‌آید، به گونه که همواره نیروی شرّ در تاریکی است و نیروی خیر با سلاح نور که عمدتا شعله های آتش و تلألو خورشید یا نور برگرفته از تکنولوژی و الکتریسیته است، بر آنها می تازد.
.
این سبک تاریکی هراسی و القای ترس توسط عوامل متعدد و با شکل موجود، چند هدف را دنبال می‌کند:
1️⃣ نیروی شرّ ، تاریکیِ مادی است. در حالیکه تاریکی مادیّ که شب مهم ترین جلوه آن است، فضایی برای تولید آرامش است نه ترس و هراس. فضایی است برای رشد و بالندگی، چراکه دانه در دل تاریکی خاک جوانه می زند و آدمی در تاریک ترین لحظه شب یعنی سحر، به رشد می رسد و به طور کلی از #لیله_القدر و #لیله_الرغائب و ... می توان نتیجه گرفت که شب و بالتبع تاریکی، جایگاه مهمی در اسلام و قرآن دارد.
2️⃣ نوری که معرفی می شود نیز یک نور مادی است که منحصر در خورشید و آتش و نور تولید شده از الکتریسته است. درحالیکه نور در ادبیات دینی مفهومی غیرمادی بوده و نور (به نحو مطلق) از اسامی خداوند متعال است.
.
✅ در نتیجه این اهداف مذکور👆🏻 هرگز تمدن غرب که زرق و برق آن به واسطه تکنولوژی چشم آدمی را پُر می کند، نمادی برای تاریکی و نیروی شرّ نخواهد بود. همچنین می توان در بسیاری از فیلم ها ردّ پای اینکه آتش به عنوان جنس شیاطین و جنیان، نور و نیروی خیر است را دید.
.
⬅️ مهم آنکه در ادبیات دینی آنچه که در برابر نور قرار دارد ظلمت است نه تاریکی، که از روی تسامح ظلمت به تاریکی ترجمه می شود.
ظلمت با توجه به ریشه آن، از مشتقات ظلم است و این بدان معناست که نیروی شرّ در عالم، ظلم است و ظالم،که می توانند بر تمامی روشنایی های مادّی هم تکیه زده باشند.
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

zanab بازدید : 8 1392/06/24 نظرات (0)

آیت الله غرویان در مورد اهمیت سیاسی دوران امامت امام جعفر صادق(ع) به مهر گفت: اهمیت سیاسی دوران امام صادق (ع) از این نظر بود که در زمان منصور دوانیقی مکاتب فکری و فلسفه های سیاسی مختلفی مطرح می شد که اینها در مقابل دیدگاه مکتب اهل بیت(ع) بودند. امام صادق(ع) یک درگیری فکری درباب نظام سیاسی با خلفای عباسی و ادامه افکار خاندان بنی امیه داشتند و از این جهت تلاش ایشان این بود که آن بنیان های فکری مکتب اهل بیت(ع) را در باب حکومت برای مردم تبیین کنند.

وی افزود: نکته دوم اهمیت سیاسی دوران ایشان از این جهت بود که مسائل مختلف حقوقی و کلامی و فلسفی از جانب مکاتب و ادیان مختلف در زمان امام صادق(ع) مطرح می شد و حضرت تلاش داشتند با تبیین مسائل فلسفی و کلامی ومسائل هستی شناختی آن دیدگاه فلسفی مکتب تشیع را تبیین کنند حتی تفکرات ماتریالیستی یا دهری مسلکی یا مذهب لاادریون که در زمان امام صادق(ع) وجود داشت ایشان می خواستند به آنها پاسخ دهند و مکتب اهل بیت (ع) را بر اساس فلسفه های ثابت و متقن بیان کنند.

عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه تصریح کرد: لذا بسیاری از روایات امام صادق(ع) صبغه کلامی و فلسفی دارد. اعتقادات مردم را نسبت به مبدأ و معاد بیان می کند از این دو بعد موقعیت امام صادق(ع) درتاریخ تشیع اهمیت و ویژگی والایی دارد.

غرویان در مورد اینکه تأثیرات فقهی امام صادق(ع) به عنوان بنیانگذار فقه جعفری در رشد فقه در جهان اسلام تا چه حد بوده هم بیان داشت: امروزه این اهمیت را با مراجعه به کتب فقهی و روایی خودمان از قبیل وسائل الشیعه، کتب اربعه فقهی و روایی کافی، تذهیب، الاستبصار، و من لایحضره الفقیه می توانیم ببینیم. اکثر روایات ما در مباحث فقهی، تجارت، قضا،سبک زندگی و مسائل مختلفی که در فقه مطرح هستند از امام صادق(ع) نقل شده است. اکثر روایات ما از ایشان صادر شده است. البته امام صادق(ع) از پدرشان امام باقر(ع) و ائمه قبلی تا به پیامبر اکرم(ص)نقل می کنند، ولی تبیین و تفسیر و تکثیر این مباحث توسط امام صادق(ع) صورت گرفته و تا زمان ما هم باقی مانده است.

غرویان در مورد اینکه میزان وامداری مکاتب فقهی چهارگانه اهل سنت از مکتب جعفری چقدر بوده هم افزود:در زمان امام صادق(ع) شافعی، ابوحنیفه، مالک، احمدبن حنبل طرفدارانی داشتند و مذاهب چهارگانه فقه اهل سنت هم مطرح بود ولی در تاریخ نقل شده که بعضی از سؤالاتی که ائمه فقه اهل سنت نمی توانستند پاسخ دهند مردم را به ابوعبدالله ارجاع می دادند. ابو عبدالله کنیه امام صادق(ع) است، می گفتند بروید از ایشان بپرسید. این مسئله نشان می دهد که فرمایشات امام صادق(ع) در تبیین نظرات رسول الله حتی برای پیشوایان اهل سنت هم کارگشا بوده است. زیرا اهل سنت در فقه فقط به روایات نبوی استفاده می کند ولی در فهم آن گاهی دچار مشکل می شوند امام صادق(ع) مشکل را بر آنها حل می کرد.

 

 

شهریاری

zanab بازدید : 6 1392/06/24 نظرات (0)



* لقب رئیس مذهب شیعه یعنی چه؟

لقب رئیس مذهب شیعه، بدین جهت براى امام ششم شیعیان شهرت یافت که معارف شیعى در دوران ایشان و در سایه تعالیم حضرتش، فرصت انتشار یافت. براى آشکار شدن اهمیت این مجال تاریخى، اشاره اى کوتاه به فشارهاى اجتماعى و سیاسى وارد بر امامان پیش از حضرت صادق(علیه السلام) لازم است.

این فشارها گرچه در ابتدا، به عنوان سیاستى راهبردى، از سوى دستگاه هاى حاکمه تعقیب مى شد، اما جو اثرپذیر مسلمانان که به راحتى تحت تاثیر تبلیغات قرار مى گرفت بر تنگناها مى افزود و البته مصلحت جویى ها و عافیت طلبى ها نیز مزید بر علت مى شد.

* چرا امام علی را رئیس مذهب شیعه نمی نامیم؟

در میان ائمه(علیهم السلام) امیرالمومنین على(علیه السلام) به جهت سوابق بى نظیر و توصیه هاى مکرر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) موقعیت ویژه اى داشت که لازمه طبیعى آن مورد توجه قرار گرفتن ایشان از سوى مسلمانان بود، اما چنین نشد. بحث بر دور داشته شدن آن حضرت از خلافت نیست بلکه حتى در حوزه هاى فکرى و عقیدتى نیز زمینه ظهور جدى در اختیار ایشان نبود. کدام یک از خطبه هاى مفصل و مهم نهج البلاغه، در دوران بیست وپنج ساله خانه نشینى امام(علیه السلام) ادا شده است؟

زیرا مردم حتى در دوران حکومت حضرت على(علیه السلام) نیز تبعیت و انقیاد جدى نسبت به ایشان نداشتند، چه در امور دینى و چه در امور حکومتى. تفصیل این سخن فرصتى دیگر مى طلبد. وقتى عرصه بر على بن ابى طالب چنین تنگ باشد، وضعیت امامان بعدى معلوم خواهد بود، زمانى که با روى کار آمدن بنى امیه و فاصله گرفتن نسل ها از صدر اسلام هرچه مى گذرد، کار بر ائمه(علیهم السلام) سخت تر مى شود.

در اواخر دوران امامت حضرت باقر (علیه السلام) همزمان با ضعف مفرط بنى امیه، فشارها بر آن حضرت کاهش یافت و شرایط اجازه تشکیل حلقه هاى درس و بیان حقایق دین و شریعت را به آن جناب مى داد، همچنان که آمد و شد اصحاب نزدیک امام (علیه السلام) نیز مقدورتر مى گشت. این میراث به امام صادق(علیه السلام) نیز رسید و از آغاز دوران امامت ایشان تا پایان عمر بنى امیه، یعنى سال 132 ادامه داشت.

 * اصحاب و شاگران امام صادق چند نفر بوده اند؟

در رجال شیخ طوسى، نام 3223 نفر به عنوان اصحاب امام صادق برده شده است. از حسن بن على وشاء یکى از اصحاب امام رضا(علیه السلام) نقل شده که گفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیدم که از جعفربن محمد(علیهما السلام) حدیث نقل مى کردند. (رجال نجاشى/ شماره 80)

البته چنین ارقامى بدان معنا نیست که همه این افراد، به یک میزان مورد وثوق امام(علیه السلام) قرار داشتند، لذا آن حضرت نسبت به عده محدودترى از اصحاب خود، توثیق ها و تجلیل هاى ویژه نموده و به برخى اجازه مى دادند تا در مباحث مختلف وارد میدان شوند و به بحث و حتى مناظره بپردازند. در رجال کشى نقل شده که مردى شامى در مجلس امام (علیه السلام) وارد شد و عرض کرد: شنیده ام که براى هر سئوال پاسخى دارید، پس آمده ام که با شما مناظره کنم. امام(علیه السلام) فرمود: در چه موضوعى بحث دارى؟ گفت: در قرآن. امام به حمران بن أعین فرمود: پاسخ این مرد را بده. مرد شامى خطاب به امام گفت: من مى خواهم با خود شما بحث کنم. حضرت فرمود: اگر بر حمران چیره شدى، بر من غلبه یافته اى. سپس در آن جلسه زراره بن أعین در فقه با مرد شامى مناظره کرد، هشام بن سالم در توحید و هشام بن حکم در امامت و مومن طاق نیز در پاره اى امور اعتقادى. (بحار 47/407)

* آیا امام صادق(علیه السلام) در مورد معنا و مفهوم تشیع و چیستى آن، مطالبى فرموده یا خیر؟

پس از این مقدمه، به موضوع اصلى مورد نظر مى پردازیم و آن را با سئوالى آغاز مى کنیم: آیا امام صادق(علیه السلام) با توجه به فرصت ویژه و بى سابقه اى که پس از گذشت بیش از یک قرن از تاریخ تشیع براى ایشان حاصل شد، در مورد معنا و مفهوم تشیع و چیستى آن، مطالبى فرموده یا خیر؟ پاسخ یقیناً مثبت خواهد بود. مگر ممکن است امام در موضوعات فقهى، چنان فرمایش هاى متعدد و تعالیم فراوانى بیان کرده باشند که متون فقهى ما به طور عمده بر محور سخنان آن حضرت (و پدر گرامى شان) قرار یافته، آنگاه در باب مسائل عقیدتى که پایه و اساس دیانت است، مطالبى قابل توجه و مبنایى نفرموده باشند؟

طبیعتاً همان گونه که در فقه، نقلیات کمترى از چهار امام اول حتى امیرالمومنین(علیه السلام) در مقایسه با امامان پنجم و ششم وجود دارد، در اعتقادات نیز مطالب نقل شده از آن دو امام، به ویژه امام صادق به مراتب بیشتر است، لذا نمى توان در ارائه تعریف از تشیع سخنان امام ششم را لحاظ ننمود. امامان یک سلسله متصل به رسول خدایند که سخن شان یکى است و مرام واحدى را معرفى و ترویج مى کنند. چنان که از امام صادق(علیه السلام) نقل است: «سخن من، سخن پدرم و کلام پدرم، کلام جد من است و آن کلام حسین و... سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است که سخن خداى متعال است.» (کافى 1/53) اما بى توجهى به شرایط ویژه و سخت زمانى امامان در القا و بیان این مرام و منظومه اعتقادى، خبط بزرگى است.

شاگردان امام صادق(علیه السلام) از سخنان و تعالیم ایشان مکتوباتى را تالیف کردند که اصول نامیده مى شود و به تعبیر میرداماد «حدود چهارهزار شاگرد در محضر امام صادق(علیه السلام) بودند که کتب و تالیفاتشان فراوان بوده اما تعدادى که اعتبار آنها مقبول قرار گرفت و مورد اعتماد واقع شد، اصول چهارصدگانه نامیده شده است.» (الذریعه2/130) در مورد اعتبار این مجموعه هاى روایى، دانشمندان علم حدیث سخنان فراوان گفته اند. میراث حدیثى امام صادق(علیه السلام) در فاصله زمانى پس از ایشان تا حدود دو قرن بعد که تالیف کتب جامع روایى آغاز شد، از سوى امامان بعدى نیز تقویت شد و البته طبعاً این میراث در معرض آفات خاص خود نیز قرار داشت. سخن در این است که آیا هیچ اثر و ثمرى از آموزه هاى آن امام بزرگ، در تعریف تشیع و بیان چارچوب هاى آن به ما نرسیده است؟ آیا روشنفکران ما مى توانند بى نیاز از این مجموعه به ارائه مفهوم تشیع اقدام کنند؟

هرقدر هم که کسى در میزان اعتبار میراث حدیثى شیعه تردید و یا حتى غلو کند، امکان نادیده گرفتن و ناچیز انگاشتن آن مبانى علمى را ندارد.

* مهمترین فعالیت های امام صادق(ع) چه بود که موجب شد او مذهب شیعه را جعفری بنامیم؟

کاری که امام صادق(ع) انجام داد، بسیار بدیع و اندیشیده بود. با استفاده از زمینه مناسبی که امام باقر(ع) فراهم آورد و هسته اولیه علم و تدریس را پایه گذارده بود، شروع به فعالیت فرهنگی کرد.

سازماندهی فکری مکتب:

مجلس درس تشکیل داد و در آن به شاگردان فهماند که ماچه می گوئیم. نظر ما در دین و مذهب چیست؟ ازآیات قرآن چه برداشتی داریم. در طول حیات پربارش بزرگترین مکتب فقهی را بنا نهاد. تکیه اصلی او بیان اندیشه اسلام بود. بخش مهمی ازاحادیث و علوم قرآنی را براساس شیوه علمی عرضه کرد و حدفاصل فرقه های گوناگون رابرشمرد و نشان داد که کدام فرقه تا کجا درست و استوار سخن می گوید و در کجا راه باطل را می پیماید.

زیرا وابسته به امام صادق(ع) و حاصل تلاش ها و برنامه های او بود یعنی آنچه را که امامان پیشین مورد عمل قرارداده بودند او آنها را به ثمر رساند. مذهب جعفری مکتب امام علی (ع) نبود و مکتب علی علیه السلام همان اسلام راستین است و جزحضرت علی (ع) کیست که اسلام را بهتر و کامل تر از علی بشناسد. او همگام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و وصی وبرادر او بود. زندگیش سراسر در کنار رسول الله گذشته بود.

او مکتب شیعه را که همان اسلام راستین است معرفی کرد. خطوط فکری آن راعرضه و شاگردان را تشویق به تدوین کرد. برپایه تشویق او اصول اربعماء تنظیم شدو براساس آن تشیع شکل و سازمان خود را نشان داد. او نشان داد تشیع هم مذهب است و هم حکومت و بین این دو جدایی نیست. روش شیعه روش اهل بیت علیهم السلام است.

- تشکل و وحدت افراد

خدمت دیگر او تربیت شاگردانی بود که هرکدام در رشته ای از علوم صاحب نظر بودند. او کوشید در عرصه حیات اجتماعی لااقل درسطحی محدود در مرز شاگردان خود اخلاق راحکومت دهد. دست پرورده های اوکه بعداً در گوشه و کنار کشور اسلامی به فعالیت پرداخته بودند موقعیت خود و روش حیات اسلامی را دریافته و آن را در جامعه ترویج می کردند.او حتی در مواردی بصورت عملی مردم را به وحدت و اخلاق می خواند و درگیری های آنان را از میان می برد.

- گشودن باب اجتهاد

او تحرک خاصی در دنیای علم و فقه پدیدآورد و شاگردان خود را وادار کرد که شیوه تحقیق و بررسی و استنباط را بکار گیرند و از قیاس برحذر باشند. او با پایه گذاری فقاهت و فهم و صورت درسی دادن به مسایل باب مباحثاتی عظیم و پردامنه را گشود و با روشی که تعلیم می داد از آیات قرآن، احکام و قوانین اسلام را بیرون کشید. او باب اجتهاد را بازگذاشت و قانون آزاداندیشی را ترویج کرد و فرمود: «اگر مجتهد در استنباط و اجتهاد خودبه حق برسد. برای او دو پاداش است و اگر راه استنباط او درست باشد و آنچه که بدست آورد منطبق باحق عندالله نباشد باز هم برای او اجر استنباط وجود دارد»

- توجه دادن به اهل بیت (علیهم السلام)

حق اهل بیت علیهم السلام درهمان روزهای اولیه وفات پیامبر از دست رفته بود و بتدریج که از روزگار حکومت زمامداران می گذشت در سایه القائات و دشمنی ها حقوقشان بیش ازبیش فراموش شده و ارزش و اعتبارشان کم رنگتر می شد. در عصر بنی امیه سعی براین شد که اهل بیت را به فراموشی بسپارند و همین کار را انجام دادند. کار امام صادق(ع) احیای اهل بیت علیهم السلام و توجه دادن عامه به سوی آن بود. در مردم این درک و اندیشه پدید آمدکه تجدید نظری در این زمینه باشند و این محصول تلاش امام بود که دربین جامعه علمی و فقهی آن روز توانست این برجستگی رابه اثبات رساند و خود بعنوان فردشاخص اهل بیت علیهم السلام در عصر امامت درخشندگی هایی داشت و در نهایت در سایه زحمات امام افکار اسلامی و خط صریح و صحیح آن از نو متجلی گردید.

منبع:کتب سید جعفر شهیدی و استاد جواد محدثی

 

 

شهریاری

آیا حقوق زن و مرد در اسلام مساوی است؟؟؟
پس چرا دیه زن و مرد متفاوت است،سهم الارث متفاوت،پوشش متفاوت و...

#شجاعت

سوالی که هر فردی بدون تفکر فوری پاسخ می دهد...

آیا یک فرد شجاع نزد شما برتر است یا ترسو؟؟؟
همه بدون درنگ پاسخ می دهند...شجاع.

قرآن میان این دو فرد مقایسه ای انجام داده و به ما نشان داده است تا خود انتخاب کنیم.

در آیه 40توبه خداوند در مورد همراه پیامبر در غار(خلیفه اول) می فرماید:"لاتحزن ان الله معنا"نترس..خدا با ماست.

در همان شب که به لیلة المبیت معروف شده است در مورد شخص دیگری که جای نبی اکرم خوابید(امام علی) تا او هجرت نماید خداوند در آیه 207بقره می فرماید:"من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ..."کسی که جان خود را برای معامله با خدا و رضای او در معرض خطر قرار می دهد.

قضاوت با مخاطب

سیدمیثم میرتاج الدینی

شیخ ابوجعفرطوسی در مصباح الانوار،از انس بن مالک روایت می کند:

روزی نماز صبح را به امامت رسول خدا خواندیم،سپس ایشان رو به ما کردند و من در همان حال عرض کردم:یارسول الله تفسیر این آیه چیست؟"فاولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا"«کسانی که ما برآنها نعمت فرستادیم پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین هستند»

حضرت فرمودند:مراد از پیامبران من،صدیقین برادرم علی بن ابی طالب،شهداء عمویم حمزه سیدالشهداء و صالحین دخترم زهرا و دو فرزندم حسن و حسین است.

پ ن:
بنابر این روایت و روایات دیگر صدیق لقب اختصاصی امیرمومنان علی بن ابی طالب است که متاسفانه به دیگران نسبت داده اند(ابوبکر صدیق)
حضرتحسن و حسین را فرزندان خود خطاب می کند.

بهائیت دین اسلام را قبول دارد و آیات قرآن را نیز به تبع قبول می کند.

در رابطه با اینکه در قران آمده است که دین اسلام ختم تمام ادیان و نبوت پیامبراکرم آخرین رسالت و نبوت است(احزاب40) بهائیت نظری عجیب داده است تا نبوت علی محمد و حسینعلی را توجیه نمایند.

بهائیت آیه را اینگونه توجیه می کند:خاتم در عربی یعنی انگشتر،و اینکه خداوند می فرماید محمد خاتم پیامبران است منظور زینت پیامبران است چنانچه انگشتر زینت می باشد.
اما کسی که ذره ای با زبان آشنایی داشته باشد می داند که به انگشتری از آن جهت خاتم می گویند که پایان نامه ها را با آن مُهر می کردند و خاتم به معنای ختم کننده و پایان دهنده است.

این نظر که چون زینت است بدان خاتم می گویند و...نظری بسیار عجیب است که با هیچ لغتی جور در نمی آید هیچ،عرب هم هیچ گاه اینگونه استعمالی نداشته است.

نقد جریان انحرافی بهائیت

1-تناقضات درونی

د)دین دوره ای

بهائیت معتقد است که در هر دوره ای به مقتضیات زمان باید دین جدیدی بیاید جاودانگی دین اسلام و هر دین دیگری را مورد حمله قرار می دهند.

اما عجیب است که:
1-هنوز 20سال از شریعت و نبوت علی محمد نگذشته و دین او هنوز دستخوش حوادث واقع نشده که میرزا حسینعلی پا به عرصه نبوت می گذارد.

2-میرزا حسینعلی در اقدس می گوید:هرکسی ادعای امری(نبوت)پیش از اتمام هزارسال را بکند دروغگو است.
یعنی از نبوتی تا نبوت دیگر باید هزار سال بگذرد اما خودش پس از بیست سال از نبوت علی محمد ادعای نبوت کرد.

3-در برخی کتب بهائیت آمده است:امتداد دین بهائیت لا اقل 500هزار سال است.

بالاخره ما نفهمیدیم...هزارسال باید بگذره یا 500هزارسال؟؟
بعد چرا خود میرزا حسینعلی بعد 20سال ادعای نبوت کرد؟؟

نقد جریان انحرافی بهائیت

1-تناقضات درونی

ب)تلوّن در عقیده و تغییر در ادعا

میرزا حسینعلی بهاء الله نیز همانند سیدعلی محمد مقامات زیادی برای خود ادعا داشت:
گاهی می گفت برمن وحی نازل شده است.
گاهی اعلام الوهیت می کرد و خود را خدای خدایان و آفریدگار جهان لقب می داد.
و عباس افندی نیز می کوشد که پیامبری حسینعلی را اثبات نماید.
میرزا در قصیده ای و نیز در لوح عهدی که به منزله وصیت نامه از خویش باقی گذاشت موضوع الوهیت خود را مطرح کرده است.

نقد جریان انحرافی بهائیت

1-تناقضات درونی

ج)تساوی حقوق مردان و زنان

تساوی حقوق زنان و مردان یکی از دوازده قانون بهائیت است.آنها به همه ایدئولوژی هایی که تساوی رو به گونه ای دیگر می دانند حمله می کنند.
اما جالب است بدانید بهائیت که شعار تساوی را سر می دهد خود چگونه برخورد می کند:

1-زنان حق شرکت و عضویت در بیت العدل را ندارند.
2-سهم الارث زن و مرد متفاوت می باشد.
3-و حتی میان زن روستایی و شهری تفاوت قائل می شوند.
مهریه زن شهری19مثقال طلا و مهریه زن روستایی 19نقره است.
4-زن نمی تواند از شوهر خود طلاق بگیرد.

نقد جریان انحرافی بهائیت:

1-تناقضات درونی:

الف)تلوِّن در عقیده و تغییر ادعا
به اعتراف خود بابیان و بهائیان علی محمد شیرازی بنیان گذار فرقه بابیه شش مرتبه ادعای خود را تغییر داد.

اولین ادعا:ذکریت(مفسرقرآن)1260

دومین ادعا:بابیت(رابط بین مردم و امام زمان)1261

سومین ادعا:مهدویت(امام زمان بودن)1262

چهارمین ادعا:نبوت(پیامبری)1263

پنجمین ادعا:ربوبیت(پرودگارعالم)1264

ششمین ادعا:الوهیت(اله و سزاوارپرستیده شدن)1265

و در سال 1266تمام ادعاهای خود را انکار کرد و توبه نامه به سوی ولیعهد فرستاد.

مطهرات در بهائیت5چیز است:
1-آتش
2-هوا
3-آب
4-خاک
5-کتاب بیان
و در صورت تطهیر با هر کدام از عناصر اربعه(اب و خاک و هوا و آتش)باید آیه تطهیر"الله اطهر" خواند شود..

بهائیت چیزهایی را که در اسلام نجس نامیده شده پاک می دانند.
بول،غائط،منی،فضله موش،سگ و...
و این موهبت بهاء به بندگان است.

از دیگر احکام بهائیت:

1-در بهائیت حجاب ملغی گردیده است.

2-معاملات ربوی آزاد و ربا خوای حلال است.
و...

3-بهائیان به شدت از دخالت در مسایل سیاسی منع شده اند.

(فرهنگ و اقتصاد و سیاست را نشانه گرفته اند...)

اما روزه در فرقه بهائیت:

چون که بهائیت عدد نوزده را مقدس می داند از این رو برای سال نوزده ماه و برای هر ماه نوزده روز فرض کرده اند...

آنها موظف هستند که نوزده روز پایانی سال را روزه بگیرند که بدین ترتیب عید نوروز عید فطر انها هم می باشد.

اما بنابر این عقیده ..چهار روز اضافه می آورند که این چهار روز معروف به ایام "ها" می باشد...ایام "ها"هم دارای مناسکی است که بعد ها به آن خواهیم پرداخت،از جمله مرتکب شدن به هر نوع آلودگی است.

ازدواج در فرقه بهائیت...
در فرقه بهائیت ازدواج با بیش از دو زن حرام است؛

هرچند خود بهاء و بسیاری از بهائیان بیش از دو زن گرفته اند.

ازدواج با محارم (دختران،خواهران،خاله ها،عمه ها)در فرقه ضالّه بهائیت هیچ منعی ندارد مگر ازدواج با زن پدر که حرام است.

اصلی ترین منبع احکام بهائیت کتاب #اقدس است.احکام موجود در این کتاب نظریات میرزا حسینعلی بهاء می باشد که نشأت گرفته از افکار علی محمد باب و کتاب احکامی وی( #بیان ) البته با فرق هایی است.

از جمله احکام بهائیت:
بهائیان موظف به نماز روزانه هستند...که از اول بلوغ بر آنها واجب می شود.
نمازشان بر سه نوع است:1صغیر،2وسطی،3کبیر
هر بهائی هم مخیر به انجام یکی از این هاست.
قبله آنها قبر میرزا حسینعلی بهاء در شهر عکا،اسراییل است.
و همین طور معتقدند هر کس آب برای وضو ندارد به جای وضو بگوید بسم الله الاطهر الاطهر

قرار بر این بود پس از شوقی افندی رهبری در همین خاندان بماند اما شوقی صاحب فرزند نشد.

از این رو تشکیلاتی به وجود آمد تحت عنوان بیت العدل تا بتوانند این تشکیلات شیطانی را رهبری کنند.

اعضای این بیت العدل 9 نفر می باشند که هر ساله به انتخاب آراء به سمت می رسند.

بعد از تشکیل بیت العدل بهائیت رسما به حالت فرقه ای سیاسی برای انحراف در آمد.

 

بیت العدل

پس از عبدالبهاء،شوقی افندی معروف به شوقی ربانی فرزند ارشد دختر عبدالبهاء به عنوان رهبر بهائیان جانشین وی شد.
از جمله انحرافاتی که او ایجاد کرد با شعار برابری زن و مرد،دستور برداشتن حجاب را صادر کرد.
با توجه به رذایل اخلاقی که داشت بسیاری از بهائیت برگشته که از جمله آنان فضل الله صبحی مهتدی کاتب عبدالبهاء بود که به دامان پاک اسلام برگشت.

پس از آنکه عبدالبهاء عباس افندی به جانشینی پدر رسید اختلاف بسیاری در میان بهائیان رخ داد و همین امر موجب از بین رفتن اتحاد اولیه آنها شد.
عباس افندی در حکومت ایران و عثمانی مجالی برای ادامه فعالیت های بهائیت پیدا نکرد و از این رو به اروپا و امریکا رفت و به ارتباط با انگلستان و آمریکا روی آورد و از حکومت روس جدا شد.
در فضای اومانیسم حاکم بر انگلستان و آمریکا توانست تطبیقی بین عقاید بهائیت و امانیسم صورت دهد و همین طور در جنگ جهانی اول به پاس زحمات فراوانی که کشید دارای لقب #سر(sir) و نشان #نایت-هود(knight hood) که بزرگترین نشان خدمتگزاری به انگلیس است شد.عکس فوق مراسم اعطا این نشانه می باشد.
بدین جهت بهائیت از یک فرقه مذهبی گمراه به #ستون-پنجم سیاست استعماری انگلیس و آمریکا مبدل شد.

عکس اعطا نشانه نایت هود به عبدالبهاء

مرگ میرزا حسینعلی بهاءالله بحران جانشینی،اختلافات و درگیری های زیادی را در میان فرزندانش به دنبال داشت؛
عباس افندی پسر ارشد او که بعدها عبدالبهاء لقب گرفت توانست با غلبه بر برادر خود محمدعلی و سایر مخالفین به رهبری بهائیان برسد.
رهبری بهائیت پس از میرزا حسینعلی به #عباس-افندی رسید.

میرزا حسینعلی بها الله مؤسس فرقه ضاله بهائیت پس از پانزده سال زندگی در عکا شهری در فلسطین به بیست شبانه روز تب مبتلا شد و سپس از دنیا رفت و پیروان او قبر او را به عنوان خدای خویش #قبله خود قرار دادند.
بهائی ها امروزه قبله خویش را قبر آن ضالِّ مضلّ می دانند و به سمت آن عبادت می کنند.

میرزا حسینعلی بها الله که به عکا شهری در اسراییل کنونی تبعید شد به صورت علنی دست از باب امام زمان بودن برداشت و رسما ادعای نبوت کرد و فرقه بهائیت را بنیان گذاشت که فورا از جانب دولت روسیه به رسمیت نیز شناخته شد.پس آنکه #روس ها بهائیت را به عنوان یک دین شناختند امکانات بسیاری را در اختیار آنها گذاشتند (بعدها خواهیم گفت که علت این حمایت ها چه بوده است!)
اولین کار دولت روس باز گذاردن مرزهای خود به روی بهائیان بود و اولین معبد این فرقه ضاله در عشق آباد به نام معبد( #مشرق-الاذکار) ایجاد شد تا بتوانند از آنجا به ضلالت خود ادامه دهند.

میرزا حسینعلی بهاء الله(مؤسس فرقه ضاله بهائیت) در #عکا(شهری در فلسطین) در قلعه ای به مدت 9 سال تحت نظر بود و از آنجا نامه هایی که #الواح نام گرفته اند برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان می فرستاد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح می ساخت.
او خود را در نهایت #خدای-خدایان،آفریدگار جهان،معبود حقیقی نامید(کتاب مجموعه الواح)

بابیان در عراق اجتماعی رو فراهم آوردند که مهم ترین هدف آنها شکنجه و آزار و اذیت شیعیان بود...
بابیان مورد حمایت دولت های روس و انگلیس قرار گرفتند به حدی که دولت انگلیس والی بغداد را موظف کرده بود تا به میرزا حسینعلی مبلغی را به عنوان مقرری بدهد تا امور خود را بگذارند.
اما پس از چندی دعوا بر سر جانشینی علی محمد باب بالا گرفت که این دعوا منجر به دو پاره شدن فرقه ضاله و شیطانی بابیت شد...برخی به جانیشنی میرزا یحیی صبح ازل روی آوردند و برخی به جانشینی میرزا حسینعلی تن دادند که طرفداران یحیی به ازلیه معروف شدند و طرفداران میرزا حسینعلی به خاطرآنکه او لقب بهاءالله که به خود داده بود به بهائیه معروف شدند.
در پی چند دستگی میان بابیان افراد به جان هم افتاده و اعترافاتی علیه یکدیگر کردند...
این شورش ها و درگیری ها آنقدر زیاد شد که دولت عثمانی تصمیم گرفت میرزاحسینعلی بهاءالله را از عراق به عکا در فلسطین تبعید کند و میرزا یحیی صبح ازل را به قبرس بفرستد.

بعد از اعدام سیدعلی محمد باب اغلب بابیان جانشینی یحیی صبح ازل را پذیرفتند اما چون یحیی در آن زمان نوزده سال بیشتر نداشت و میرزاحسینعلی هم بسیار زیرک و فریبکار بود توانست زمام امور را در دست گیرد.
امیر کبیر که یکی از علل اصلی اغشاشات بابیان در کشور را شخص حسینعلی میدانست تصمیم گرفت او را از ایران به عراق تبعید کند.
(در این باره امیرکبیر اعلام کرد که میرزاحسینعلی تا کنون بیش ازپنج کرور تومان- نیم برابر غرامت جنگ های ایران و روس- به خزانه ایارن خسارت وارد ساخته است. اغتشاشات بابیان بسیارخسارت بار و سهمگین برای کشور واقع شد.)
پس از گذشت چند ماه که امیرکبیر به قتل رسید و صدارت کشور به میرزا آقاخان نوری رسید او باز به ایران بازگشت و شروع به توطئه و شورش کرد که باز حکومت تصمیم به دستگیری وی گرفت اما او با پناهنده شدن به دولت #روس توانست باز به بغداد آید و از خطر مرگ نجات پیدا کند.در پی این تبعید میرزا یحیی هم با لباس مبدل به عراق سفر کرد و کم کم جمعی از بابیان را در آنجا به وجود آوردند و بابیان توانستند با دولت های #انگلیس و فرانسه رابطه برقرار کنند...

بنیان گذار فرقه بهاییت میرزا حسینعلی نوری معروف به بها الله است که در سال1233ق در تهران به دنیا آمد
در سنین کودکی به فراگرفتن علوم ادبیات فارسی و عربی پرداخت.
در سن 28سالگی در پی ادعای بابیت سیدعلی محمد باب در شمار پیروان او در آمد و به ترویج بابی گری پرداخت.
او نیز ادعاهای گزافی کرده است که به مرور از آنها بحث خواهیم کرد.

در آذربایجان هم فرقه ای از شیخیه وجود دارند که پیروان دیگر شاگردان سیدکاظم می باشند.
فرق اساسی میان شیخیه کرمان و آذربایجان در رکن رابع است...
شيخيّه كرمان اصول دين را چهار اصل #توحيد، #نبوت، #امامت و #ركن-رابع مى‏دانند. مراد آنها از #ركن-رابع، شيعه كامل است كه واسطه ميان شيعيان و امام غايب مى‏ باشد.همين اعتقاد است كه ميان شيخيه (كرمان) و بابيه ارتباط ايجاد مى‏ كند.اما شيخيّه آذربايجان بشدت منكر اعتقاد به ركن رابع هستند و اصول دين را پنج اصل توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت مى‏ دانند.

#بهائیت فرقه ای منشعب از بابی گری(فرقه ای منشعب از شیخیه)است.
بنیان گذار بابیت سید علی محمد شیرازی ملقب به"باب"می باشد.او در سال1235ق در شیراز متولد شد و در 19 سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی(شاگرد شیخ احمد احسائی موسس فرقه شیخیه)حاضر گردید.
پس از مرگ استاد خود را باب امام زمان(واسطه بین امام و مردم)خواند و پس از مدتی ادعای امام زمانی و پیامبری را مطرح ساخت.
اما در مناظرات با علمای ایران در اصفهان و تبریز از عهده اثبات ادعای خود برنیامد و همچنین در آثار و الواح(لوح هایی که ادعای وحی بودنشان را داشت)او خطاهای بسیاری دیده می شد که اینها مانع گسترش دین ساختگی و شیطانی او بود.
علی محمد باب به خاطر اعمال خشونت نسبت به مخالفانش در کشور اغتشاش و آشوب ایجاد کرد که در زمان قاجار #میرزا-تقی-خان-امیر-کبیر برای فرونشاندن فتنه بابیه آنان را سرکوب و علی محمد را در 28شعبان1266 در تبریز تیرباران کرد.

ديگر شاگرد سيد كاظم، حاج محمدكريم خان قاجار (1225 - 1288 ق.) فرزند حاج ابراهيم خان ظهيرالدولة پسرعمو و داماد فتحعلى شاه بود كه مدعى جانشينى سيد گرديد و فرقه شيخيّه كرمانيه را تأسيس كرد. اين فرقه به نام كريمخانيه نيز ناميده مى‏شود. پس از حاج محمدكريم خان، اكثر شيخيّه كرمان، فرزندش محمدخان (1263 - 1324 ق.) را به عنوان رئيس شيخيّه پذيرفتند.اكثريت شيخيّه كرمانيه پس از محمدخان، برادرش زين‏العابدين خان (1260 - 1276 ق.) را به رهبرى برگزيدند. پس از ابوالقاسم خان ابراهيمى و سپس عبدالرضا خان به رياست شيخيّه كرمانيه برگزيده شدند. عبدالرضاخان در سال 1358 ش. ترور شد.

پس از فوت شيخ احمد احسايى، يكى از شاگردانش به نام سيد كاظم رشتى (1212 - 1259 ق.) جانشين او گرديد. سيد در جوانى به يزد رفت و به شيخ احمد پيوست و سپس به كربلا رهسپار شد و تا پايان عمر در آن شهر به تدريس و ترويج مكتب شيخيّه مشغول بود. وى بالغ بر يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله نوشت كه غالباً با زبان رمزى و نامفهوم است. برخى معتقدند منشأ اكثر آراى نادرست شيخيّه، سيد كاظم رشتى است و احسايى بدانها اعتقاد نداشته است.يكى از شاگردان سيد كاظم، ميرزا على محمد ملقب به باب(درب بین مردم و امام زمان-واسطه) بود كه پس از فوت سيد، مدعى جانشينى او شد و پس از آن ادعاى بابيت امام غايب و سپس ادعاى نبوت خويش را مطرح ساخت،او موسس فقه بابیه است که کتب زیادی در این زمینه نوشته شده است که جامع ترین آنها کتاب آیت الله اشتهاردی می باشد.

مواردى از اعتقادات شيخ و ايدئولوژى شيخيه را بر مى ‏شماريم:
4-پس از مسأله معاد، امامت و جايگاه امام در آفرينش مهمترين و مشهورترين عقيده احسايى به شمار مى‏رود و عقيده وى در اين باره موجب گشته تا برخى او و فرقه شيخيّه را در زمره غاليان به شمار آورند. احسايى معصومان، عليهم‏السلام، را واسطه فيض خدا مى‏داند به اين معنى كه پس از آنكه خداوند معصومان، عليهم‏السلام، را خلق كرد، آنان به اذن و مشيت الهى موجودات ديگر را آفريدند. او نقش معصومان، عليهم‏السلام، در آفرينش جهان را بر اساس علل اربعه ارسطويى توضيح مى‏دهد. به اعتقاد او معصومان، عليهم‏السلام، محل مشيت و اراده خداوند هستند و اراده آنان، اراده خداست. از اين رو معصومان، عليهم‏السلام، علتهاى فاعلى موجودات جهان مى‏باشند. از سوى ديگر، مواد موجودات از شعاع انوار و وجودات معصومان هستند، لذا آنها علل مادى آفرينش نيز به شمار مى‏روند، علل صورى بودن معصومان، عليهم‏السلام، به اين دليل است كه صورتهاى اشياء از صورتهاى مقامات و حركات و اعمال آنهاست. البته صورت مؤمنان همانند صورت معصومان، عليهم‏السلام، و صورت كافران مخالف صورت آنان است.

 

همچنين معصومان علت غايى عالم‏اند زيرا اگر آنها نبودند چيزى خلق نمى‏شد و خلقت موجودات به خاطر خلقت معصومان است.شرح ‏الزيارة، ج4، ص26 - 30؛ مجموعة الرسائل (مشتمل بر 23 رساله)، ص308

پاره ای از این حرف ها درست و پاره دیگری اشتباه است...
اینکه علت فاعلی معصومین باشند این مساله خلاف اعتقاد شیعه و اهل بیت علیهم السلام است که علامه مصباح یزدی در کتاب اصول اعتقادات و همچنین خداشناسی خویش در رابطه با آن توضیح مفصل داده اند.

مواردى از اعتقادات شيخ و ايدئولوژى شيخيه را بر مى ‏شماريم:
2- قرآن، كلام نبى صلى الله عليه و آله است . شيخ با اين كلام، منكر وحى بودن قرآن است .

3-تفسير معاد به معناى غيرمتعارف و بيگانه از آن‏چه علماى كلام مى ‏گويند .
چیزی که برخی دوستان بدان اشاره کردند.
آنها معتقدند که این جسم ما در قیامت باز نخواهد گشت بلکه جسم لطیف دیگری است که طبق اصطلاح فلاسفه جسم مثالی است.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 77
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 86
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 97
  • بازدید ماه : 92
  • بازدید سال : 295
  • بازدید کلی : 5,421
  • دیگر وبلاگ ها