loading...
سوار نت

#کدام_امام_زمان؟
.
ما رفاه و امنیت و آزادی و عدالت را می خواهیم نه امام زمان و رشد تحت سرپرستی او را...
این همه را اگر کسی غیر از امام زمان هم به ما بدهد، او می شود امام زمان و نه با پا که با سر به دنبال او می دویم،
از همین رو در روایت آمده که دجال با کوهی از نمک و کوهی از دود که نشانه های همین دنیای فریبنده و رفاه و... است می آید و عده ای به دنبال او می دوند.
حتی برای این رفاه و امنیت و آزادی و عدالت، با امام زمان می جنگیم. آن هم جنگی برای رضای خدا و به نام عدالت و آزادی که عجیب شعارهای فریبنده ای هستند. چنانچه عده ای برای رضای خدا  و به نام امنیت و عدالت، حسین را به مسلخ کربلا بردند.
.
ما انتظار کدام امام زمان را داریم؟
اگر رییس جمهوری بعدی ما را به رفاه و امنیت و آزادی و عدالت نسبی برساند، امام  زمان دیگر به چه کار ما می آید؟

.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#دعوتیم_به_وادی_سلم
.
وقتی در ادعیه مختص به ماه رمضان و روایات در این باب رجوع می کنیم یکی از ویژگی های اساسی که به این ماه نسبت داده شده، اسلام است.
1️⃣ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ‏، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ،
2️⃣ اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَيْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِيمَانِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ
3️⃣ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَيْنَا بِالسَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ
.
✅ اگر اسلام را به معنای تسلیم امر پروردگار بودن بدانیم، محور دین ما تسلیم بودن است و از مهم ترین نشانه های تسلیم بودن، روزه ماه مبارک رمضان است. همانگونه که نماز صبح را دو رکعت و نماز مغرب را سه رکعت می خوانیم بدین علت که خدا دستور داده؛ روزه دار هم می شویم  چون تسلیم دستور خداییم و فارغیم از دلایل علمی و فلسفی و عرفانی که برای آن می تراشند.
.
✅ این تسلیم بودن دو گونه می تواند باشد:
1️⃣ اسیری که در چنگ دشمن گیر کرده و به اجبار تسلیم تمامی دستورات او می شود.
2️⃣ آزاده ای که چون خم و پیچ مسیر را نمی شناسد به آنکس که از آن آگاه است پناه برده و خود را تسلیم آگاهی او می کند تا به هرسو اراده کرد عنان مرکب او را بکشد.
.
✅ تسلیم بودن ما در برابر خداوند بایستی از نوع دوم باشد. یعنی چون خداوند را آگاه تر می دانیم - إِنِّي‌َّ أَعْلَم‌ُ مَا لاَ  تَعْلَمُون‌َ ؛(بقره‌،30) - {وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ} (بقره216) - خود را به او می سپاریم.
.
✅ در نتیجه این تسلیم خداوند بودن، آدمی از اسارت شیطان رهایی می یابد چرا که شیطان و هوای نفس و جادبه های دنیوی انسان را به مسیر ضلالت می کشانند و کاری می کنند که انسان پای خویش را بر جای گام های شیطان بگذارد و اینگونه او را در میان این هستی گم می کنند و سپس آدمی مصداقی برای ضالّین(گمشدگان) می شود.
.
✅ برای در صراط مستقیم و مسیر هدایت بودن باید وارد وادی سلم و تسلیم شد و از گام های شیطان تبعیت نکرد.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (208 بقره)
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

📗هر کتابی عنوانی دارد، و هر عنوان، موضوع کتاب را مشخص می کند و سر فصل های آن را ترتیب می دهد.
📒زندگی هر انسان یک کتاب است که بر اساس موضوع و سرفصل هایش عنوان می خورد.
📖شاید عنوان کتاب زندگی کسی که عمرش در خدمت دانش بوده، اختراع و اکتشاف و اجتهاد و... باشد یا کسی که عمرش را در ورزش صرف کرده، عنوان کتاب زندگی اش ورزش باشد یا مثلا عنوان کتاب زندگی کسی که در عصیان و فساد غوطه می خورده، جنایت و خیانت و... باشد.
....اما...
عنوان کتاب زندگی مومن، حب علی علیه السلام است.
لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) يَقُولُ: عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، تَارِيخَ بَغْدَادَ ج 4 ص 410.
و این یعنی مومن موضوع زندگی اش محبت علی و سرفصل های آن حب علی علیه السلام است.
.
📚عنوان کتاب زندگی تو چیست؟
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#از_هلال_شیعی_تا_قرص_اسلامی
.
زمانی که خورشید در بریتانیای کبیر غروب نمی کرد، شب ظلمانی پنجه سیاه و نکبت آلود خود را در آسمان خاورمیانه فرو کرده بود و در آن تاریکی هیچ مسلمانی خودی را از غیر خودی تشخیص نمی داد و این بود که به جان هم افتاده بودند.
از همان روز نکبت که سیاهی یهود بر بام سرزمین فلسطین افتاد و سودای از نیل تا فرات نقش پرچم شان شد، می‌شد حدس زد که یهودیان سیاهی را از کشورهای جهان با خود سوغات آورده اند تا در میان آن تاریکی مخوف، مسلمانان بر یکدیگر بتازند و انتقام قوم موسی که به کفاره  گوساله پرستی مجبور به کشتن یکدیگر در دل شب شدند را از مسلمانان خداپرست بگیرند.
تا آنکه خدا خواست و هلال شیعی در این آسمان ظلمانی طلوع کرد و ایران و عراق و سوریه و لبنان را به یکدیگر پیوند داد.
آن روزها خیلی ها را چشم دیدن این ماه نو نبود. اول اغماض کردند و انکار تا آنکه ماه بالا آمد و نور بر پهنه آسمان شب تاباند و شد قابل رویت برای هر چشم غیر مسلح.
چشمشان که ترسید سلاح برداشتند و افتادند به جان این هلال،
اما مگر پنجه گرگ درنده خو به ماه آسمان می‌رسد؟
واکنون این هلال شیعی لحظه شماری می کند برای شب چهاردهم،
برای آنکه با آمدن چهاردهمین نفر از این قوم، هلال به قرص کامل بدل شود و به همان اندازه قرص و محکم که تلالوء نورش گنبد آهنین را ذوب کند!

.

سیدمیثم میرتاج الدینی

ما آدم های معمولی، اگر خیلی خوب باشیم، تک خصلت های خوبی داریم که با کوبیدن و بیختن(غربال کردن) چند نفرمان، می شود یک آدم نصفه و نیمه ساخت.
ولی برخی یک تنه چند نفرند...یک امت اند.
تمام هستی اند...
تنهایی تمام عیارند،
نه نیازی به کوبیدن دارند و نه بیختن،
اینها آویختنی اند...
مثل یک طناب باید آنها را آویخت تا دیگران برای بیرون زدن از چاه زندگی به آنها بیاویزند.
حبل الله المتین همین هایند...
عروه الوثقی خودشانند.
باید به آنها چنگ زد،
باید به آنها آویخت.
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#مبارزه_ادامه_دارد_ولو_فلسطین_کوفه_شود
.
تاریخ می گوید:
مردم کوفه از امام حسین علیه السلام برای قیام علیه دستگاه ظلم یزید، دعوت کردند. امام حسین علیه السلام بنا به تکلیف برای مبارزه با یزید عازم کوفه شدند. در میان راه اهالی کوفه سست شده و دست از مبارزه و آرمان های خود برداشتند.
اینجا بود که امام حسین علیه السلام طبق معادلات مادی ما بایست پا عقب کشیده و نه تنها دست از مبارزه برداشته بلکه دست بیعت به یزید بدهند.
اما به خلاف همه این معادلات، رفتار امام علیه السلام هیچ تغییری نکرد و تا آخرین نفس به مبارزه ادامه دادند.
اگر روزی مردم فلسطین هم دست از آرمانشان که مبارزه با صهیونیست است بردارند، آموزه های حسینی برما تکلیف می کند که به راه خود علیه ظلم و غصب اسراییل ادامه دهیم.
ملاک حق بودن راهی، تعداد رهروان نیست.
.
امام علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ ( در طریق هدایت از کمی رهروان آن نترسید)
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#تناقض_افکار_و_گفتار_زیباکلام
#سوالات_لاینحل 😀
.
امروز صحبت های صادق زیبا کلام به عنوان یکی از مخالفین مساله ولایت فقیه و حامی الگوی سکولاریسم برای مدیریت کشور را خواندم. صحبت های فراوانی درباره مسائل متفاوتی ارائه کرده بود.
از اینکه بر همه جا و همه کس که زورش رسید تاخت و در زمینه هایی بیش از تخصصش صحبت کرد؛ که بگذریم، مهم ترین حرف او اصلاح قانون اساسی و طرح حذف ولایت فقیه از حاکمیت و اعطای قدرت تمام و کمال به رییس جمهور بود. طرحی که زیباکلام آن را به #هاشمی_رفسنجانی نسبت می دهد.
تناقضی که میان حرف های او بود جایی برای اغماض نمی گذاشت. وی از طرفی آمریکا و غرب را به عنوان الگوی مدیریت کشور قبول داشته و از طرف دیگر به ولایت فقیه به عنوان رکنی که وظایف مهمی از جمله نظارت بر دستگاه های مهم اجرایی و قضایی و ... دارد، می تازد.
او می گوید:
«ایراد اساسی و بنیادی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این است که یکی از اصلی‌ترین و اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین پایه‌های مردم‌سالاری در آن حاضر نیست که آن پاسخگویی است، بنابراین سؤال پیش می‌آید که بخش‌های مهمی از نظام جمهوری اسلامی به کجا باید پاسخگو باشند؟
رئیس‌جمهور آمریکا اختیارات زیاد و وسیعی دارد ولی قانون اساسی آن را موظف به پاسخگویی در برابر کنگره کرده است. همین‌طور نخست‌وزیر انگلستان، هند یا صدراعظم آلمان این‌ها قدرت و اختیارات زیادی در اختیاردارند ولی طبق قانون اساسی کشورشان پاسخگو هم هستند.
سپاه پاسداران و قوه قضائیه به کجا پاسخگو هستند؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به چه جایی پاسخ می‌دهد؟»
این سخنان یعنی او معتقد به وجود جایگاهی است که بتواند بر همه مسئولین و قوای کشور نظارت کند، اما از طرف دیگر معتقد است که نباید ولایت فقیه به عنوان ناظر بر قوا و دستگاه های کشور وجود داشته باشد.
آیا می شود گفت:
«همه کشورها جایگاهی را در بالاترین سطح ممکن در کشور خود ایجاد می کنند تا تمامی قوا اعم از مجریه و مقننه و قضاییه و دستگاه های کلیدی کشور به آن جایگاه پاسخگو باشند و ما باید از این الگو پیروی کنیم و بعد بر جایگاه ولایت فقیه به عنوان ناظر در همه قواها و دستگاه ها در کشور تاخت و قائل به حذف آن از قانون اساسی کشور شد؟»
او دو سوال مهم از دیدگاه خود را مطرح کرده و معتقد است برای این دو سوال چون جوابی وجود ندارد، در نتیجه قانون #اساسی مشکل #اساسی دارد!!
سوال اول او این است که:
«اگر مشروعیت نظام از ولایت‌فقیه استخراج می‌شود و ولی‌فقیه را هم مجلس خبرگان رهبری انتخاب می‌کند، بنابراین رییس جمهوری برای چه کاری باید داشته باشیم؟»
پاسخ :
«آقای زیبا کلام رییس جمهور را رییس بر تمام امور مردم و مملکت می داند، در حالیکه عنوان اصلی ریاست جمهوری، ریاست قوه مجریه است. یعنی قوه ای که قانون اساسی را اجرا می کند نه آنکه اختیار تمام امور را در دست بگیرد. به طور مثال می شود گفت: رییس قوه مجریه، همانند یک معمار، طرح و نقشه مهندس نقشه کشی را اجرا می کند. در این میان مهندس ناظری هم وجود دارد که مسئولیت آن را برای عمران کشور به عهده ولایت فقیه گذاشته اند. این مسئولیت ها به روشنی تفکیک شده اند.
و سوال دوم او این است:
«اگر هم که رئیس‌جمهور و ولی‌فقیه هر دو مشروعیت دارند این‌ها حوزه‌هایشان به چه صورت است؟»
پاسخ: رییس جمهور مشروعیت خویش را از تنفیذ ولیّ فقیه دارد و این خود به معنای آن است که مشروعیت رییس جمهور، در طول مشروعیت ولیّ فقیه است نه در عرض آن که فرصت طرح چنین سوالی پیش آید. همانند مشروعیت امام معصوم در زمان حکومت و کارگزاران وی در ممالک گوناگون.
این تناقض عجیب و سوال هایی_از دیدگاه خود لاینحل- که به قانون اساسی خدشه وارد می کند، آیا چیز دیگری غیر از مغرضانه بودن چنین شخصیتی را اثبات می کند؟
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#بررسی_علل_تاریکی_هراسی
.
واژه Dark که به دنبال خود مفاهیم متعددی یدک می کشد، در دایره لغات ادبیات فارسی به تاریکی ترجمه می‌شود.
تقریبا همه انسان ها از این مفهوم درکی نسبی با توجه به ذهنیات، مشاهدات و تجربیات خود دارند.
آنچه که قابل بحث است، ترس از تاریکی است و یافتن پاسخی برای این سوال:
"آیا ترس از تاریکی فطری و غریزی است یا اکتسابی و تربیتی؟
به تعبیر دیگر، آیا انسان ها ذاتاً به گونه ای هستند که از تاریکی هراس دارند یا انسان ها به گونه ای بار می آیند که از تاریکی بترسند؟
.
به نظر میرسد آدمی از هرآنچه که نسبت به آن جاهل باشد، ترس دارد. از همین جهت که انسان در تاریکی نسبت به محیط اطراف جاهل است و نمی تواند آنچه در تاریکی هست را بپاید، دچار ترس می‌شود.
این یعنی جهل انسان را می ترساند، نه تاریکی.
به همین لحاظ می‌شود ادعا کرد عمده ترس از تاریکی، توسط برخی عوامل القا می شود. عواملی نظیر داستان ها و قصه ها، فیلم ها، بازی ها و...
تاریکی هراسی یک مقوله مهم در فیلم های #ترسناک به شمار می‌آید، به گونه که همواره نیروی شرّ در تاریکی است و نیروی خیر با سلاح نور که عمدتا شعله های آتش و تلألو خورشید یا نور برگرفته از تکنولوژی و الکتریسیته است، بر آنها می تازد.
.
این سبک تاریکی هراسی و القای ترس توسط عوامل متعدد و با شکل موجود، چند هدف را دنبال می‌کند:
1️⃣ نیروی شرّ ، تاریکیِ مادی است. در حالیکه تاریکی مادیّ که شب مهم ترین جلوه آن است، فضایی برای تولید آرامش است نه ترس و هراس. فضایی است برای رشد و بالندگی، چراکه دانه در دل تاریکی خاک جوانه می زند و آدمی در تاریک ترین لحظه شب یعنی سحر، به رشد می رسد و به طور کلی از #لیله_القدر و #لیله_الرغائب و ... می توان نتیجه گرفت که شب و بالتبع تاریکی، جایگاه مهمی در اسلام و قرآن دارد.
2️⃣ نوری که معرفی می شود نیز یک نور مادی است که منحصر در خورشید و آتش و نور تولید شده از الکتریسته است. درحالیکه نور در ادبیات دینی مفهومی غیرمادی بوده و نور (به نحو مطلق) از اسامی خداوند متعال است.
.
✅ در نتیجه این اهداف مذکور👆🏻 هرگز تمدن غرب که زرق و برق آن به واسطه تکنولوژی چشم آدمی را پُر می کند، نمادی برای تاریکی و نیروی شرّ نخواهد بود. همچنین می توان در بسیاری از فیلم ها ردّ پای اینکه آتش به عنوان جنس شیاطین و جنیان، نور و نیروی خیر است را دید.
.
⬅️ مهم آنکه در ادبیات دینی آنچه که در برابر نور قرار دارد ظلمت است نه تاریکی، که از روی تسامح ظلمت به تاریکی ترجمه می شود.
ظلمت با توجه به ریشه آن، از مشتقات ظلم است و این بدان معناست که نیروی شرّ در عالم، ظلم است و ظالم،که می توانند بر تمامی روشنایی های مادّی هم تکیه زده باشند.
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

درون خانه جمعیتی عظیم نشسته بودند...

هربار که خواست آغاز کند پدرجهالت نمی گذارد.

مهمانی دیگری برگزار شد و بالاخره حرف خود را زد و در آن مهمانی جانشین برگزید.(یوم الدار)

چندی بعد جانشین شجاعانه در بستر او آرام گرفت تا جان را به آرامی از صحنه خطر به سلامت گذر دهد(لیلة المبیت)

روزی ردای خود را بر سر چهارتن کشید و آنها را مبرا از خطا خطاب می کرد و جانشین در میان آن چهار تن بود(آیة التطهیر)

بعدها در هر جنگی یگانه محافظ رزمی و عقیدتی نبی،جانشین او بود و در خندق درباره او فرمود:ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین(یوم الخندق)

و در خیبر مهم ترین نقش را عهده دار شد و سردار خیبر نام گرفت(یوم الخیبر)

و در برکه ای هنگامه برگشت از حجة الوداع دستش را بالاگرفت و او را خواند و به مردم شناسانید(یوم الغدیر)

روز شهادت قلم خواست تا برکاغذ حک کند و ثبت کند نام او را بعد از خود..

اما برخی اکراه داشتند از بردن و نوشته شدن نام او(یوم الشهادة)

و روز تدفین،او بود که غسل داد و کفن کرد و تدفین نمود و حال آنکه برخی در سقیفه بنا گذار بدعت بودند.(یوم السقیفه)

و بعد از آن آزردند نامردمان پاره تن اش را و او را..غصب کردند حق شان را

و او ماند تا ماندگار شود نامش...

و بر عرش الهی نوشتند نامی که نمی خواستند نامردمان برده شود تا مغصوبش کنند.

علی...نامی که خدا انتخاب کرد و عزت داد و بالا برد.

روزی عالم علی را خواهد شناخت و از این غربت رهایی می یابد...اما خدا کند ما اسباب شناخت علی باشیم.

غدیر روز ولایت و عالی شدن بر رهپویان علی مبارک.

 

سید میثم میرتاج الدینی

مبحث چهارم
بحث بدین جا رسید که با بدعت وارد کردن در دین رسول خدا توانستند ضربات مهلکی وارد کنند و گفتیم یهود این بدعت ها را وارد کرد.
اما سوال این است چگونه یهود بدعت را وارد کرد؟
1-با تغییر دادن مساله جانشینی رسول خدا.
جانشین رسول خدا را خداوند انتخاب کرد و به رسول فرمان داد در غدیر خم بگوید جانشین علی است اما بعد از رحلت مساله از امامت به سمت خلافت تغییر می کند.این اولین بدعت.(ولایت و خلافت را انتخابی دانستند نه انتصابی..در این باره بیشتر خواهیم گفت)
ممکن است بپرسید خلفاء که مسلمان بودند یهود پس کجای قضیه است؟
این یک داستان مفصل دارد.
خلاصه عرض کنم..دو خلیفه اول و دوم به تجارت رفته بودند در مسیری به یک عالم یهودی برخورد می کنند.پس از جلسه با او درمی یابند رسول خاتم در حال بعثت است وبه توصیه آن یهودی به سرعت باز می گردند و خود را در زمره مسلمانان قرار می دهند.

ادامه دارد...

 

سیدمیثم میرتاج الدینی

مبحث سوم
بدین جا رسیدیم:
جامعه ای که مآل اندیش شود غیرت دینی اش از بین می رود.علی را دست می بندند،ناموس خدا را کتک می زنند و...
چه کسی پشت قضایا بود؟
یهود...(درپستهای بعدی با دلایل تاریخی اثبات خواهیم کرد اگر عمری باقی باشد)
آنها برای محو دین:
1-بدعت گذاری کردند.
2-با بدعت مردم را دنیا پرست کردند.
3-مردم دنیا پرست متوقع شدند و مآل اندیش،
4-غیرت از بین رفت و دین محو شد.
همه این مسایل را تطبیق به انقلاب خودمان دهید.شاید تحلیل خوبی نصیبتان شود.

پاورقی:به پستای قبل رجوع شود برای تحلیل بهتر

ادامه دارد...

 

سیدمیثم میرتاج الدینی

مبحث دوم
بدین جا رسیدیم که مردم زمان پیامبر مآل اندیش شدند.
و قدری در این باره گفتیم.
اما سوال این بود...مگر پیامبر از دنیاپرستی منع نکرده بود؟چرا اصحاب نبی اینگونه شدند؟
جواب واضح است...
  بدعت در دین آوردند و ارزش ها ضدارزش شد و به عکس...
بدعت ها آمد،دنیا پرستی را جلوه داد.
جامعه ای که مآل اندیش شود غیرت دینی اش از بین می رود.علی را دست می بندند،دختر رسول خدا را کتک می زنند و...
ولایت غصب می شود.
فدک به زور ستانده می شود.
اما چه کسی پشت قضایا بود؟

ادامه دارد...


سید میثم میرتاج الدینی

مبحث اول


چه می شود که مردم زمان پیغمبر که جان شان را برای اسلام می دادند،در زمان علی او را تنها می گذارند؟

مآل اندیشی ..مهم ترین سبب

مآل اندیشی یعنی(پیش خودش فکر می کرد:زحمت برای اسلام کشیده ای،خون دل خورده ای،شکنجه شده ای،حالا وقت آن رسیده به خودت،زن و بچه ات،زندگی ات برسی.خانه داشته باشی،مرکب سواری،اموال و دارایی
چرا که دیگر اسلام به حکومت رسیده است.
آنهایی که دیروز غصه می خوردند چرا شهید نشده اند امروز ادعای داشتن حق در خزانه دارند،افرادی که در شعب با یک دانه خرما روز را سپری می کردند امروز به غذای عادی و معمولی اکتفا نمی کنند،مجاهدین بدر و احد و خندق ییلاق نشین شدند و در اطراف مکه ویلا سازی کردند،باغ خریدند،و...)
چه شد مآل اندیش شدند؟
چون میل به دنیا پیدا کردند.
مگر رسول خدا نفرموده بود دنیا زندان مومن است.از هوا و هوس بپرهیزید.دنیا پرستی تباهی می آورد؟
اینها که یاران رسول بودند چه شد؟یادشان رفت؟
نه!!
ادامه دارد...

 

سیدمیثم میرتاج الدینی

zanab بازدید : 6 1392/06/24 نظرات (0)



* لقب رئیس مذهب شیعه یعنی چه؟

لقب رئیس مذهب شیعه، بدین جهت براى امام ششم شیعیان شهرت یافت که معارف شیعى در دوران ایشان و در سایه تعالیم حضرتش، فرصت انتشار یافت. براى آشکار شدن اهمیت این مجال تاریخى، اشاره اى کوتاه به فشارهاى اجتماعى و سیاسى وارد بر امامان پیش از حضرت صادق(علیه السلام) لازم است.

این فشارها گرچه در ابتدا، به عنوان سیاستى راهبردى، از سوى دستگاه هاى حاکمه تعقیب مى شد، اما جو اثرپذیر مسلمانان که به راحتى تحت تاثیر تبلیغات قرار مى گرفت بر تنگناها مى افزود و البته مصلحت جویى ها و عافیت طلبى ها نیز مزید بر علت مى شد.

* چرا امام علی را رئیس مذهب شیعه نمی نامیم؟

در میان ائمه(علیهم السلام) امیرالمومنین على(علیه السلام) به جهت سوابق بى نظیر و توصیه هاى مکرر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) موقعیت ویژه اى داشت که لازمه طبیعى آن مورد توجه قرار گرفتن ایشان از سوى مسلمانان بود، اما چنین نشد. بحث بر دور داشته شدن آن حضرت از خلافت نیست بلکه حتى در حوزه هاى فکرى و عقیدتى نیز زمینه ظهور جدى در اختیار ایشان نبود. کدام یک از خطبه هاى مفصل و مهم نهج البلاغه، در دوران بیست وپنج ساله خانه نشینى امام(علیه السلام) ادا شده است؟

زیرا مردم حتى در دوران حکومت حضرت على(علیه السلام) نیز تبعیت و انقیاد جدى نسبت به ایشان نداشتند، چه در امور دینى و چه در امور حکومتى. تفصیل این سخن فرصتى دیگر مى طلبد. وقتى عرصه بر على بن ابى طالب چنین تنگ باشد، وضعیت امامان بعدى معلوم خواهد بود، زمانى که با روى کار آمدن بنى امیه و فاصله گرفتن نسل ها از صدر اسلام هرچه مى گذرد، کار بر ائمه(علیهم السلام) سخت تر مى شود.

در اواخر دوران امامت حضرت باقر (علیه السلام) همزمان با ضعف مفرط بنى امیه، فشارها بر آن حضرت کاهش یافت و شرایط اجازه تشکیل حلقه هاى درس و بیان حقایق دین و شریعت را به آن جناب مى داد، همچنان که آمد و شد اصحاب نزدیک امام (علیه السلام) نیز مقدورتر مى گشت. این میراث به امام صادق(علیه السلام) نیز رسید و از آغاز دوران امامت ایشان تا پایان عمر بنى امیه، یعنى سال 132 ادامه داشت.

 * اصحاب و شاگران امام صادق چند نفر بوده اند؟

در رجال شیخ طوسى، نام 3223 نفر به عنوان اصحاب امام صادق برده شده است. از حسن بن على وشاء یکى از اصحاب امام رضا(علیه السلام) نقل شده که گفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیدم که از جعفربن محمد(علیهما السلام) حدیث نقل مى کردند. (رجال نجاشى/ شماره 80)

البته چنین ارقامى بدان معنا نیست که همه این افراد، به یک میزان مورد وثوق امام(علیه السلام) قرار داشتند، لذا آن حضرت نسبت به عده محدودترى از اصحاب خود، توثیق ها و تجلیل هاى ویژه نموده و به برخى اجازه مى دادند تا در مباحث مختلف وارد میدان شوند و به بحث و حتى مناظره بپردازند. در رجال کشى نقل شده که مردى شامى در مجلس امام (علیه السلام) وارد شد و عرض کرد: شنیده ام که براى هر سئوال پاسخى دارید، پس آمده ام که با شما مناظره کنم. امام(علیه السلام) فرمود: در چه موضوعى بحث دارى؟ گفت: در قرآن. امام به حمران بن أعین فرمود: پاسخ این مرد را بده. مرد شامى خطاب به امام گفت: من مى خواهم با خود شما بحث کنم. حضرت فرمود: اگر بر حمران چیره شدى، بر من غلبه یافته اى. سپس در آن جلسه زراره بن أعین در فقه با مرد شامى مناظره کرد، هشام بن سالم در توحید و هشام بن حکم در امامت و مومن طاق نیز در پاره اى امور اعتقادى. (بحار 47/407)

* آیا امام صادق(علیه السلام) در مورد معنا و مفهوم تشیع و چیستى آن، مطالبى فرموده یا خیر؟

پس از این مقدمه، به موضوع اصلى مورد نظر مى پردازیم و آن را با سئوالى آغاز مى کنیم: آیا امام صادق(علیه السلام) با توجه به فرصت ویژه و بى سابقه اى که پس از گذشت بیش از یک قرن از تاریخ تشیع براى ایشان حاصل شد، در مورد معنا و مفهوم تشیع و چیستى آن، مطالبى فرموده یا خیر؟ پاسخ یقیناً مثبت خواهد بود. مگر ممکن است امام در موضوعات فقهى، چنان فرمایش هاى متعدد و تعالیم فراوانى بیان کرده باشند که متون فقهى ما به طور عمده بر محور سخنان آن حضرت (و پدر گرامى شان) قرار یافته، آنگاه در باب مسائل عقیدتى که پایه و اساس دیانت است، مطالبى قابل توجه و مبنایى نفرموده باشند؟

طبیعتاً همان گونه که در فقه، نقلیات کمترى از چهار امام اول حتى امیرالمومنین(علیه السلام) در مقایسه با امامان پنجم و ششم وجود دارد، در اعتقادات نیز مطالب نقل شده از آن دو امام، به ویژه امام صادق به مراتب بیشتر است، لذا نمى توان در ارائه تعریف از تشیع سخنان امام ششم را لحاظ ننمود. امامان یک سلسله متصل به رسول خدایند که سخن شان یکى است و مرام واحدى را معرفى و ترویج مى کنند. چنان که از امام صادق(علیه السلام) نقل است: «سخن من، سخن پدرم و کلام پدرم، کلام جد من است و آن کلام حسین و... سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است که سخن خداى متعال است.» (کافى 1/53) اما بى توجهى به شرایط ویژه و سخت زمانى امامان در القا و بیان این مرام و منظومه اعتقادى، خبط بزرگى است.

شاگردان امام صادق(علیه السلام) از سخنان و تعالیم ایشان مکتوباتى را تالیف کردند که اصول نامیده مى شود و به تعبیر میرداماد «حدود چهارهزار شاگرد در محضر امام صادق(علیه السلام) بودند که کتب و تالیفاتشان فراوان بوده اما تعدادى که اعتبار آنها مقبول قرار گرفت و مورد اعتماد واقع شد، اصول چهارصدگانه نامیده شده است.» (الذریعه2/130) در مورد اعتبار این مجموعه هاى روایى، دانشمندان علم حدیث سخنان فراوان گفته اند. میراث حدیثى امام صادق(علیه السلام) در فاصله زمانى پس از ایشان تا حدود دو قرن بعد که تالیف کتب جامع روایى آغاز شد، از سوى امامان بعدى نیز تقویت شد و البته طبعاً این میراث در معرض آفات خاص خود نیز قرار داشت. سخن در این است که آیا هیچ اثر و ثمرى از آموزه هاى آن امام بزرگ، در تعریف تشیع و بیان چارچوب هاى آن به ما نرسیده است؟ آیا روشنفکران ما مى توانند بى نیاز از این مجموعه به ارائه مفهوم تشیع اقدام کنند؟

هرقدر هم که کسى در میزان اعتبار میراث حدیثى شیعه تردید و یا حتى غلو کند، امکان نادیده گرفتن و ناچیز انگاشتن آن مبانى علمى را ندارد.

* مهمترین فعالیت های امام صادق(ع) چه بود که موجب شد او مذهب شیعه را جعفری بنامیم؟

کاری که امام صادق(ع) انجام داد، بسیار بدیع و اندیشیده بود. با استفاده از زمینه مناسبی که امام باقر(ع) فراهم آورد و هسته اولیه علم و تدریس را پایه گذارده بود، شروع به فعالیت فرهنگی کرد.

سازماندهی فکری مکتب:

مجلس درس تشکیل داد و در آن به شاگردان فهماند که ماچه می گوئیم. نظر ما در دین و مذهب چیست؟ ازآیات قرآن چه برداشتی داریم. در طول حیات پربارش بزرگترین مکتب فقهی را بنا نهاد. تکیه اصلی او بیان اندیشه اسلام بود. بخش مهمی ازاحادیث و علوم قرآنی را براساس شیوه علمی عرضه کرد و حدفاصل فرقه های گوناگون رابرشمرد و نشان داد که کدام فرقه تا کجا درست و استوار سخن می گوید و در کجا راه باطل را می پیماید.

زیرا وابسته به امام صادق(ع) و حاصل تلاش ها و برنامه های او بود یعنی آنچه را که امامان پیشین مورد عمل قرارداده بودند او آنها را به ثمر رساند. مذهب جعفری مکتب امام علی (ع) نبود و مکتب علی علیه السلام همان اسلام راستین است و جزحضرت علی (ع) کیست که اسلام را بهتر و کامل تر از علی بشناسد. او همگام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و وصی وبرادر او بود. زندگیش سراسر در کنار رسول الله گذشته بود.

او مکتب شیعه را که همان اسلام راستین است معرفی کرد. خطوط فکری آن راعرضه و شاگردان را تشویق به تدوین کرد. برپایه تشویق او اصول اربعماء تنظیم شدو براساس آن تشیع شکل و سازمان خود را نشان داد. او نشان داد تشیع هم مذهب است و هم حکومت و بین این دو جدایی نیست. روش شیعه روش اهل بیت علیهم السلام است.

- تشکل و وحدت افراد

خدمت دیگر او تربیت شاگردانی بود که هرکدام در رشته ای از علوم صاحب نظر بودند. او کوشید در عرصه حیات اجتماعی لااقل درسطحی محدود در مرز شاگردان خود اخلاق راحکومت دهد. دست پرورده های اوکه بعداً در گوشه و کنار کشور اسلامی به فعالیت پرداخته بودند موقعیت خود و روش حیات اسلامی را دریافته و آن را در جامعه ترویج می کردند.او حتی در مواردی بصورت عملی مردم را به وحدت و اخلاق می خواند و درگیری های آنان را از میان می برد.

- گشودن باب اجتهاد

او تحرک خاصی در دنیای علم و فقه پدیدآورد و شاگردان خود را وادار کرد که شیوه تحقیق و بررسی و استنباط را بکار گیرند و از قیاس برحذر باشند. او با پایه گذاری فقاهت و فهم و صورت درسی دادن به مسایل باب مباحثاتی عظیم و پردامنه را گشود و با روشی که تعلیم می داد از آیات قرآن، احکام و قوانین اسلام را بیرون کشید. او باب اجتهاد را بازگذاشت و قانون آزاداندیشی را ترویج کرد و فرمود: «اگر مجتهد در استنباط و اجتهاد خودبه حق برسد. برای او دو پاداش است و اگر راه استنباط او درست باشد و آنچه که بدست آورد منطبق باحق عندالله نباشد باز هم برای او اجر استنباط وجود دارد»

- توجه دادن به اهل بیت (علیهم السلام)

حق اهل بیت علیهم السلام درهمان روزهای اولیه وفات پیامبر از دست رفته بود و بتدریج که از روزگار حکومت زمامداران می گذشت در سایه القائات و دشمنی ها حقوقشان بیش ازبیش فراموش شده و ارزش و اعتبارشان کم رنگتر می شد. در عصر بنی امیه سعی براین شد که اهل بیت را به فراموشی بسپارند و همین کار را انجام دادند. کار امام صادق(ع) احیای اهل بیت علیهم السلام و توجه دادن عامه به سوی آن بود. در مردم این درک و اندیشه پدید آمدکه تجدید نظری در این زمینه باشند و این محصول تلاش امام بود که دربین جامعه علمی و فقهی آن روز توانست این برجستگی رابه اثبات رساند و خود بعنوان فردشاخص اهل بیت علیهم السلام در عصر امامت درخشندگی هایی داشت و در نهایت در سایه زحمات امام افکار اسلامی و خط صریح و صحیح آن از نو متجلی گردید.

منبع:کتب سید جعفر شهیدی و استاد جواد محدثی

 

 

شهریاری

آیا حقوق زن و مرد در اسلام مساوی است؟؟؟
پس چرا دیه زن و مرد متفاوت است،سهم الارث متفاوت،پوشش متفاوت و...

#شجاعت

سوالی که هر فردی بدون تفکر فوری پاسخ می دهد...

آیا یک فرد شجاع نزد شما برتر است یا ترسو؟؟؟
همه بدون درنگ پاسخ می دهند...شجاع.

قرآن میان این دو فرد مقایسه ای انجام داده و به ما نشان داده است تا خود انتخاب کنیم.

در آیه 40توبه خداوند در مورد همراه پیامبر در غار(خلیفه اول) می فرماید:"لاتحزن ان الله معنا"نترس..خدا با ماست.

در همان شب که به لیلة المبیت معروف شده است در مورد شخص دیگری که جای نبی اکرم خوابید(امام علی) تا او هجرت نماید خداوند در آیه 207بقره می فرماید:"من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ..."کسی که جان خود را برای معامله با خدا و رضای او در معرض خطر قرار می دهد.

قضاوت با مخاطب

سیدمیثم میرتاج الدینی

شیخ ابوجعفرطوسی در مصباح الانوار،از انس بن مالک روایت می کند:

روزی نماز صبح را به امامت رسول خدا خواندیم،سپس ایشان رو به ما کردند و من در همان حال عرض کردم:یارسول الله تفسیر این آیه چیست؟"فاولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا"«کسانی که ما برآنها نعمت فرستادیم پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین هستند»

حضرت فرمودند:مراد از پیامبران من،صدیقین برادرم علی بن ابی طالب،شهداء عمویم حمزه سیدالشهداء و صالحین دخترم زهرا و دو فرزندم حسن و حسین است.

پ ن:
بنابر این روایت و روایات دیگر صدیق لقب اختصاصی امیرمومنان علی بن ابی طالب است که متاسفانه به دیگران نسبت داده اند(ابوبکر صدیق)
حضرتحسن و حسین را فرزندان خود خطاب می کند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 106
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 127
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 138
  • بازدید ماه : 133
  • بازدید سال : 336
  • بازدید کلی : 5,462
  • دیگر وبلاگ ها