loading...
سوار نت

بسم الله الرحمن الرحیم

دوره ای که داریم در آن زندگی می کنیم دوره ای است که موسیقی یکی از امور روزمرّه خانواده ها شده است.

مانند وعده ی غذایی؛تازه برای برخی افراد از وعده غذایی و به قول معروف از نون شب هم واجب تر.

دیگر مثل قدیم نیست،خواننده های مختلفی به صورت قارچ گونه رشد به سزا و چشم گیری داشته اند.خواننده هایی از هر تیپ و سبک که هر کس به اندازه توانش هنر نمایی می کند و عده ای را مشغول خود می سازد.از سبک های مختلف سنتی گرفته تا رپ و راک و... .معمولا افراد آنقدر که راجع به خواننده ها و آلبوم هایشان آگاهی دارند و به روز هستند در مورد موسیقی،تاریخچه آن و زندگی خواننده ها اطلاعی ندارند.چون نیازی به این آگاهی ها ندارند،فقط دل شان می خواهد که یک آهنگی را با یک صدایی(هر کس به سلیقه خودش)گوش دهند و لذت ببرند.

اما کمی آگاهی در مورد برخی مسائل خیلی ضروری است حتی از نان شب هم واجب تر.

بی احترامی و جسارت به هنرمندان اصیل عرصه ی موسیقی نشود اما الآن کمتر خواننده ای وجود دارد که هر آلبومش خالی از آهنگ های غمگین که از درد و رنج و فقر و... حرف می زنند باشد.خواننده هایی که آنچنان با حس این شعرهای خیالی را می خوانند تا جایی که برخی جوانان را به مرز خود کشی می رساند.یعنی آنقدر ناامیدانه به زندگی نگاه می کنند و فکر و ذهن مخاطب را مشغول می سازند که مخاطب از زندگی خود فراری می شود و راهی را جز مرگ پیش روی خود نمی بینند.خواننده هایی که برخی شان حتی ته صدا هم ندارند.خوب خدا خیر و برکت به این دستگاه های میلیونی بدهد که هر جوان بیکار پولداری را به راحتی به قله های هنر موسیقی می رساند.

آنهایی که درس خواندند و به جایی رسیدند که هیچ اما کسانی که حال درس خواندن نداشتند ولی به جایش یک پدر پولدار داشتند زدند به عرصه ی موسیقی و اتفاقا خوب حرفه یا شغل یا... (هر چیز دیگری که می شود اسمش را گذاشت جز هنر) پیدا کردند.یه منبع خوب برای پول درآوردن.

خیلی عجیب است که خواننده هایی که حتی یک شب هم توی زندگی شان گرسنه نخوابیده اند از گرسنگی می خوانند.خواننده هایی که تا چشم باز کرده خودشان را در رختخواب پر قو آن هم بر فراز برج های چند طبقه ای دیده اند از کارتن خوابی و آوارگی می خوانند.خواننده هایی که مزه ی فقر را نچشیده از فقر می نالند.خواننده هایی که پول آرایش و رنگ مویشان اندازه سه ماه اجاره خانه یک زن تنها و چهار تا بچه ی قد و نیم قد است از بی عدالتی و اوضاع خراب مملکت می خواند.کسی نیست که به آنها بگوید این حق دل هزاران جوان است که در جیب گشاد پدرتان ریخته شده و اگر ما الآن هم جلوی آنها را بگیریم آنقدر قبلا برای خود ذخیره کرده اند که بتوانند گلیم خود را از آب بکشند.زمانی که جوانانی عمودی میرفتند تا کشور شان سرپا بایستد و افقی بر میگشتند تا اسم شان روی سنگ برود و یادشان قاب شود روی دیوار پدران شما کجا بوده اند؟

خواننده هایی که با شعر های کذایی در مغز ها رسوخ می کنند و از ناامیدی و هزار مشکلی که هرگز حل نخواهد شد دم می زنند و باعث می شوند تا جوان خود را به خاطر اشعار مرگ بار آنها از بالای ساختمان به پایین پرت کند.نتیجه این از نان شب هم واجب تر می شود خود کشی.خواننده هایی که برای جلب اعتماد مخاطب می گویند:این اشعار داستان زندگی ماست.باز هم یکی نیست از آنها بپرسد شما که اینقدر فقیر بودی چه شد که یک دفعه توانستی توی استودیوهای زیرزمینی که برای خودتان درست کرده بودید با دستگاه های میلیونی آواز بخوانید؟چه شد که حالا ماشین های چند میلیونی سوارید و خانه های میلیاردی دارید.چرا به ما هم یاد نمی دهید؟چرا قصه ی پولدار شدنتان و خوشبختی ظاهری را نمی گویید؟چرا همیشه از بدبختی هایی که سرانجامی جز مرگ ندارند،فقرهایی که عاقبتی جز فحشا ندارند،دم می زنید؟چرا به جای اینکه به جوان روحیه کار و تلاش و امید و موفقیت بدهید او را گوشه گیر و مأیوس بار می آورید؟

این گروه های موسیقی هم مانند دیگر عرصه های فرهنگی و هنری دستخوش مستکبرین و تفکرات شوم آنها و گروه های شیطان پرستی و در واقع فراماسونری قرار گرفته است.آنها فقط در پی این هستند تا با آهنگ هایی که روانه خانه ها می کنند بتوانند با دست یابی به اهداف خود که همان منزوی کردن جوانان است عرصه ی قدرت و سیاست و ثروت جهانی خود را حفظ کرده چنان فکر ها را مشوش نمایند که دیگرکسی توان فکر کردن به کارهای آنها را نداشته باشد واین باعث خواهد شد که بدون کوچکترین اعتراضی به راحتی از آنان سواری بگیرند.حتی جوانان خوشحال خواهند بود و خود را از بقیه یک سر و گردن بالا تر می بینند که از اوضاع آگاه هستند از مشکلات و سیاست ها آگاهی دارند و مغزشان شست وشو داده نشده است.در حالیکه این آنها هستند که به تمام فرمان های شیطانی قدرتمندان بله گفته و یک سرباز مطیع برای آنها می باشند.

آيا تا به حال هرم قدرت ماسونی را دیده اید؟اگر پیدا کردید به آن یک نگاه بیندازید و ببینید جایگاه شما در کجاست؟جایگاه ما و شما طبقه زیرین و پایین ترین مرتبه است.جایگاه دانشجو،بازاری،کارگر،کارمند و... که جزء مردم عادی به شمار می رویم رده ی پایین است که این افراد را آنها به شکل گوسفند کشیده اند.یعنی ما به منزله گوسفند می باشیم و بازیچه دست آنها.خواننده هایی که اینگونه برای اهداف آنها تلاش می کنند سر در آخور همان ها دارند.می خواهند ما را به بند بکشند و از ما سوءاستفاده کنند.نمی خواهند پا به عرصه ی آنها بگذاریم.جوان گوشه گیر و مأیوس حال کار کردن ندارد،شوق تلاش ندارد.امیدی به موفقیت و پیروزی ندارد.همه چیز برای او نابود شده است.جوان که منزوی شود جامعه منزوی می شود.جوان ناامید باشد آینده آنها تضمین است.جوان به همه کس و همه چیز کشورش بد بین شد،سود آنها بیشتر می شود.

پس بیاید گوسفندنباشیم....

 

سیدمیثم میرتاج الدینی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 92
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 106
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 117
  • بازدید ماه : 112
  • بازدید سال : 315
  • بازدید کلی : 5,441
  • دیگر وبلاگ ها