آفتاب گردان ها هماره رو ب آفتاب دارند
و گل های کربلا همه آفتاب گردان حسین اند
حسین استوانه ای است که پیچک های کربلا به طواف او می گردند!
آفتاب که می زند
یاس های مشتاق آفتاب
در برابر او به سجده خیز بر می دارند...
اما
و از گودی چه درو می کند دشمن؟
لاله یا آفتاب گردان؟
پیچک یا یاس...؟
در میانه مرداب لشکر عمر سعد..
جز شقایق چه می روید؟
کمی آن طرف تر از غوغای کربلا
نیستانی برپاست
و بر هر نی شقایقی،لاله ای...
و پیچک هایی دست به دامن نی ها
حسین...ای آفتاب...
ای مطلق روشنایی در آشفته بازار تیرگی ها
ما را به ضیافت عطرآگین گل های صحرای کربلایت بخوان
و بر خوان روشنایی بنشان
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت