loading...
سوار نت

📗هر کتابی عنوانی دارد، و هر عنوان، موضوع کتاب را مشخص می کند و سر فصل های آن را ترتیب می دهد.
📒زندگی هر انسان یک کتاب است که بر اساس موضوع و سرفصل هایش عنوان می خورد.
📖شاید عنوان کتاب زندگی کسی که عمرش در خدمت دانش بوده، اختراع و اکتشاف و اجتهاد و... باشد یا کسی که عمرش را در ورزش صرف کرده، عنوان کتاب زندگی اش ورزش باشد یا مثلا عنوان کتاب زندگی کسی که در عصیان و فساد غوطه می خورده، جنایت و خیانت و... باشد.
....اما...
عنوان کتاب زندگی مومن، حب علی علیه السلام است.
لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) يَقُولُ: عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، تَارِيخَ بَغْدَادَ ج 4 ص 410.
و این یعنی مومن موضوع زندگی اش محبت علی و سرفصل های آن حب علی علیه السلام است.
.
📚عنوان کتاب زندگی تو چیست؟
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

#از_هلال_شیعی_تا_قرص_اسلامی
.
زمانی که خورشید در بریتانیای کبیر غروب نمی کرد، شب ظلمانی پنجه سیاه و نکبت آلود خود را در آسمان خاورمیانه فرو کرده بود و در آن تاریکی هیچ مسلمانی خودی را از غیر خودی تشخیص نمی داد و این بود که به جان هم افتاده بودند.
از همان روز نکبت که سیاهی یهود بر بام سرزمین فلسطین افتاد و سودای از نیل تا فرات نقش پرچم شان شد، می‌شد حدس زد که یهودیان سیاهی را از کشورهای جهان با خود سوغات آورده اند تا در میان آن تاریکی مخوف، مسلمانان بر یکدیگر بتازند و انتقام قوم موسی که به کفاره  گوساله پرستی مجبور به کشتن یکدیگر در دل شب شدند را از مسلمانان خداپرست بگیرند.
تا آنکه خدا خواست و هلال شیعی در این آسمان ظلمانی طلوع کرد و ایران و عراق و سوریه و لبنان را به یکدیگر پیوند داد.
آن روزها خیلی ها را چشم دیدن این ماه نو نبود. اول اغماض کردند و انکار تا آنکه ماه بالا آمد و نور بر پهنه آسمان شب تاباند و شد قابل رویت برای هر چشم غیر مسلح.
چشمشان که ترسید سلاح برداشتند و افتادند به جان این هلال،
اما مگر پنجه گرگ درنده خو به ماه آسمان می‌رسد؟
واکنون این هلال شیعی لحظه شماری می کند برای شب چهاردهم،
برای آنکه با آمدن چهاردهمین نفر از این قوم، هلال به قرص کامل بدل شود و به همان اندازه قرص و محکم که تلالوء نورش گنبد آهنین را ذوب کند!

.

سیدمیثم میرتاج الدینی

ما آدم های معمولی، اگر خیلی خوب باشیم، تک خصلت های خوبی داریم که با کوبیدن و بیختن(غربال کردن) چند نفرمان، می شود یک آدم نصفه و نیمه ساخت.
ولی برخی یک تنه چند نفرند...یک امت اند.
تمام هستی اند...
تنهایی تمام عیارند،
نه نیازی به کوبیدن دارند و نه بیختن،
اینها آویختنی اند...
مثل یک طناب باید آنها را آویخت تا دیگران برای بیرون زدن از چاه زندگی به آنها بیاویزند.
حبل الله المتین همین هایند...
عروه الوثقی خودشانند.
باید به آنها چنگ زد،
باید به آنها آویخت.
.

سیدمیثم میرتاج الدینی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 158
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 182
  • بازدید ماه : 328
  • بازدید سال : 531
  • بازدید کلی : 5,657
  • دیگر وبلاگ ها