loading...
سوار نت

مطهرات در بهائیت5چیز است:
1-آتش
2-هوا
3-آب
4-خاک
5-کتاب بیان
و در صورت تطهیر با هر کدام از عناصر اربعه(اب و خاک و هوا و آتش)باید آیه تطهیر"الله اطهر" خواند شود..

بهائیت چیزهایی را که در اسلام نجس نامیده شده پاک می دانند.
بول،غائط،منی،فضله موش،سگ و...
و این موهبت بهاء به بندگان است.

از دیگر احکام بهائیت:

1-در بهائیت حجاب ملغی گردیده است.

2-معاملات ربوی آزاد و ربا خوای حلال است.
و...

3-بهائیان به شدت از دخالت در مسایل سیاسی منع شده اند.

(فرهنگ و اقتصاد و سیاست را نشانه گرفته اند...)

اما روزه در فرقه بهائیت:

چون که بهائیت عدد نوزده را مقدس می داند از این رو برای سال نوزده ماه و برای هر ماه نوزده روز فرض کرده اند...

آنها موظف هستند که نوزده روز پایانی سال را روزه بگیرند که بدین ترتیب عید نوروز عید فطر انها هم می باشد.

اما بنابر این عقیده ..چهار روز اضافه می آورند که این چهار روز معروف به ایام "ها" می باشد...ایام "ها"هم دارای مناسکی است که بعد ها به آن خواهیم پرداخت،از جمله مرتکب شدن به هر نوع آلودگی است.

ازدواج در فرقه بهائیت...
در فرقه بهائیت ازدواج با بیش از دو زن حرام است؛

هرچند خود بهاء و بسیاری از بهائیان بیش از دو زن گرفته اند.

ازدواج با محارم (دختران،خواهران،خاله ها،عمه ها)در فرقه ضالّه بهائیت هیچ منعی ندارد مگر ازدواج با زن پدر که حرام است.

اصلی ترین منبع احکام بهائیت کتاب #اقدس است.احکام موجود در این کتاب نظریات میرزا حسینعلی بهاء می باشد که نشأت گرفته از افکار علی محمد باب و کتاب احکامی وی( #بیان ) البته با فرق هایی است.

از جمله احکام بهائیت:
بهائیان موظف به نماز روزانه هستند...که از اول بلوغ بر آنها واجب می شود.
نمازشان بر سه نوع است:1صغیر،2وسطی،3کبیر
هر بهائی هم مخیر به انجام یکی از این هاست.
قبله آنها قبر میرزا حسینعلی بهاء در شهر عکا،اسراییل است.
و همین طور معتقدند هر کس آب برای وضو ندارد به جای وضو بگوید بسم الله الاطهر الاطهر

قرار بر این بود پس از شوقی افندی رهبری در همین خاندان بماند اما شوقی صاحب فرزند نشد.

از این رو تشکیلاتی به وجود آمد تحت عنوان بیت العدل تا بتوانند این تشکیلات شیطانی را رهبری کنند.

اعضای این بیت العدل 9 نفر می باشند که هر ساله به انتخاب آراء به سمت می رسند.

بعد از تشکیل بیت العدل بهائیت رسما به حالت فرقه ای سیاسی برای انحراف در آمد.

 

بیت العدل

پس از عبدالبهاء،شوقی افندی معروف به شوقی ربانی فرزند ارشد دختر عبدالبهاء به عنوان رهبر بهائیان جانشین وی شد.
از جمله انحرافاتی که او ایجاد کرد با شعار برابری زن و مرد،دستور برداشتن حجاب را صادر کرد.
با توجه به رذایل اخلاقی که داشت بسیاری از بهائیت برگشته که از جمله آنان فضل الله صبحی مهتدی کاتب عبدالبهاء بود که به دامان پاک اسلام برگشت.

پس از آنکه عبدالبهاء عباس افندی به جانشینی پدر رسید اختلاف بسیاری در میان بهائیان رخ داد و همین امر موجب از بین رفتن اتحاد اولیه آنها شد.
عباس افندی در حکومت ایران و عثمانی مجالی برای ادامه فعالیت های بهائیت پیدا نکرد و از این رو به اروپا و امریکا رفت و به ارتباط با انگلستان و آمریکا روی آورد و از حکومت روس جدا شد.
در فضای اومانیسم حاکم بر انگلستان و آمریکا توانست تطبیقی بین عقاید بهائیت و امانیسم صورت دهد و همین طور در جنگ جهانی اول به پاس زحمات فراوانی که کشید دارای لقب #سر(sir) و نشان #نایت-هود(knight hood) که بزرگترین نشان خدمتگزاری به انگلیس است شد.عکس فوق مراسم اعطا این نشانه می باشد.
بدین جهت بهائیت از یک فرقه مذهبی گمراه به #ستون-پنجم سیاست استعماری انگلیس و آمریکا مبدل شد.

عکس اعطا نشانه نایت هود به عبدالبهاء

مرگ میرزا حسینعلی بهاءالله بحران جانشینی،اختلافات و درگیری های زیادی را در میان فرزندانش به دنبال داشت؛
عباس افندی پسر ارشد او که بعدها عبدالبهاء لقب گرفت توانست با غلبه بر برادر خود محمدعلی و سایر مخالفین به رهبری بهائیان برسد.
رهبری بهائیت پس از میرزا حسینعلی به #عباس-افندی رسید.

میرزا حسینعلی بها الله مؤسس فرقه ضاله بهائیت پس از پانزده سال زندگی در عکا شهری در فلسطین به بیست شبانه روز تب مبتلا شد و سپس از دنیا رفت و پیروان او قبر او را به عنوان خدای خویش #قبله خود قرار دادند.
بهائی ها امروزه قبله خویش را قبر آن ضالِّ مضلّ می دانند و به سمت آن عبادت می کنند.

میرزا حسینعلی بها الله که به عکا شهری در اسراییل کنونی تبعید شد به صورت علنی دست از باب امام زمان بودن برداشت و رسما ادعای نبوت کرد و فرقه بهائیت را بنیان گذاشت که فورا از جانب دولت روسیه به رسمیت نیز شناخته شد.پس آنکه #روس ها بهائیت را به عنوان یک دین شناختند امکانات بسیاری را در اختیار آنها گذاشتند (بعدها خواهیم گفت که علت این حمایت ها چه بوده است!)
اولین کار دولت روس باز گذاردن مرزهای خود به روی بهائیان بود و اولین معبد این فرقه ضاله در عشق آباد به نام معبد( #مشرق-الاذکار) ایجاد شد تا بتوانند از آنجا به ضلالت خود ادامه دهند.

میرزا حسینعلی بهاء الله(مؤسس فرقه ضاله بهائیت) در #عکا(شهری در فلسطین) در قلعه ای به مدت 9 سال تحت نظر بود و از آنجا نامه هایی که #الواح نام گرفته اند برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان می فرستاد و ادعاهای گوناگون خود را مطرح می ساخت.
او خود را در نهایت #خدای-خدایان،آفریدگار جهان،معبود حقیقی نامید(کتاب مجموعه الواح)

بابیان در عراق اجتماعی رو فراهم آوردند که مهم ترین هدف آنها شکنجه و آزار و اذیت شیعیان بود...
بابیان مورد حمایت دولت های روس و انگلیس قرار گرفتند به حدی که دولت انگلیس والی بغداد را موظف کرده بود تا به میرزا حسینعلی مبلغی را به عنوان مقرری بدهد تا امور خود را بگذارند.
اما پس از چندی دعوا بر سر جانشینی علی محمد باب بالا گرفت که این دعوا منجر به دو پاره شدن فرقه ضاله و شیطانی بابیت شد...برخی به جانیشنی میرزا یحیی صبح ازل روی آوردند و برخی به جانشینی میرزا حسینعلی تن دادند که طرفداران یحیی به ازلیه معروف شدند و طرفداران میرزا حسینعلی به خاطرآنکه او لقب بهاءالله که به خود داده بود به بهائیه معروف شدند.
در پی چند دستگی میان بابیان افراد به جان هم افتاده و اعترافاتی علیه یکدیگر کردند...
این شورش ها و درگیری ها آنقدر زیاد شد که دولت عثمانی تصمیم گرفت میرزاحسینعلی بهاءالله را از عراق به عکا در فلسطین تبعید کند و میرزا یحیی صبح ازل را به قبرس بفرستد.

میرزا حسینعلی در سن 28 سالگی وقتی که علی محمد باب ادعای بابیت نمود در شمار پیروان او درآمد و از آن به بعد یکی از فعالان بابی شد و در مازندران و نور به ترویج بابیت پرداخت و برخی از برادرانش در پی تبلیغ او به این مرام شیطانی پیوستند.
در نخستین سال های سلطنت ناصرالدین شاه قاجار شورش های متعددی توسط بابیان در کشور به وجود آمد.در جریان شورش بابیان در قلعه شیخ طبرسی مازندران،میرزا حسینعلی و برادرش یحیی و جمعی دیگر قصد پیوستن به بابی های این قلعه را داشتند که در آمل دستگیر و سپس راهی زندان تهران شدند.
بابی ها در برخی شهرها دست به شورش می زدند و خود سید علی محمد در کتاب "بیان فارسی"پنج استان ایران را مخصوص پیروان خویش اعلام کرد و حضور کافران و دیگران را در این مناطق حرام خوانده بود.
در چنین وضعیتی میرزا تقی خان امیرکبیرپس از صدور حکم ارتداد وی از سوی علما،سید علی محمد را اعدام کرد و بابیان پس از او جانشینی میرزا یحیی(صبح ازل) پذیرفتند...

بعد از اعدام سیدعلی محمد باب اغلب بابیان جانشینی یحیی صبح ازل را پذیرفتند اما چون یحیی در آن زمان نوزده سال بیشتر نداشت و میرزاحسینعلی هم بسیار زیرک و فریبکار بود توانست زمام امور را در دست گیرد.
امیر کبیر که یکی از علل اصلی اغشاشات بابیان در کشور را شخص حسینعلی میدانست تصمیم گرفت او را از ایران به عراق تبعید کند.
(در این باره امیرکبیر اعلام کرد که میرزاحسینعلی تا کنون بیش ازپنج کرور تومان- نیم برابر غرامت جنگ های ایران و روس- به خزانه ایارن خسارت وارد ساخته است. اغتشاشات بابیان بسیارخسارت بار و سهمگین برای کشور واقع شد.)
پس از گذشت چند ماه که امیرکبیر به قتل رسید و صدارت کشور به میرزا آقاخان نوری رسید او باز به ایران بازگشت و شروع به توطئه و شورش کرد که باز حکومت تصمیم به دستگیری وی گرفت اما او با پناهنده شدن به دولت #روس توانست باز به بغداد آید و از خطر مرگ نجات پیدا کند.در پی این تبعید میرزا یحیی هم با لباس مبدل به عراق سفر کرد و کم کم جمعی از بابیان را در آنجا به وجود آوردند و بابیان توانستند با دولت های #انگلیس و فرانسه رابطه برقرار کنند...

بنیان گذار فرقه بهاییت میرزا حسینعلی نوری معروف به بها الله است که در سال1233ق در تهران به دنیا آمد
در سنین کودکی به فراگرفتن علوم ادبیات فارسی و عربی پرداخت.
در سن 28سالگی در پی ادعای بابیت سیدعلی محمد باب در شمار پیروان او در آمد و به ترویج بابی گری پرداخت.
او نیز ادعاهای گزافی کرده است که به مرور از آنها بحث خواهیم کرد.

در آذربایجان هم فرقه ای از شیخیه وجود دارند که پیروان دیگر شاگردان سیدکاظم می باشند.
فرق اساسی میان شیخیه کرمان و آذربایجان در رکن رابع است...
شيخيّه كرمان اصول دين را چهار اصل #توحيد، #نبوت، #امامت و #ركن-رابع مى‏دانند. مراد آنها از #ركن-رابع، شيعه كامل است كه واسطه ميان شيعيان و امام غايب مى‏ باشد.همين اعتقاد است كه ميان شيخيه (كرمان) و بابيه ارتباط ايجاد مى‏ كند.اما شيخيّه آذربايجان بشدت منكر اعتقاد به ركن رابع هستند و اصول دين را پنج اصل توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت مى‏ دانند.

#بهائیت فرقه ای منشعب از بابی گری(فرقه ای منشعب از شیخیه)است.
بنیان گذار بابیت سید علی محمد شیرازی ملقب به"باب"می باشد.او در سال1235ق در شیراز متولد شد و در 19 سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی(شاگرد شیخ احمد احسائی موسس فرقه شیخیه)حاضر گردید.
پس از مرگ استاد خود را باب امام زمان(واسطه بین امام و مردم)خواند و پس از مدتی ادعای امام زمانی و پیامبری را مطرح ساخت.
اما در مناظرات با علمای ایران در اصفهان و تبریز از عهده اثبات ادعای خود برنیامد و همچنین در آثار و الواح(لوح هایی که ادعای وحی بودنشان را داشت)او خطاهای بسیاری دیده می شد که اینها مانع گسترش دین ساختگی و شیطانی او بود.
علی محمد باب به خاطر اعمال خشونت نسبت به مخالفانش در کشور اغتشاش و آشوب ایجاد کرد که در زمان قاجار #میرزا-تقی-خان-امیر-کبیر برای فرونشاندن فتنه بابیه آنان را سرکوب و علی محمد را در 28شعبان1266 در تبریز تیرباران کرد.

ديگر شاگرد سيد كاظم، حاج محمدكريم خان قاجار (1225 - 1288 ق.) فرزند حاج ابراهيم خان ظهيرالدولة پسرعمو و داماد فتحعلى شاه بود كه مدعى جانشينى سيد گرديد و فرقه شيخيّه كرمانيه را تأسيس كرد. اين فرقه به نام كريمخانيه نيز ناميده مى‏شود. پس از حاج محمدكريم خان، اكثر شيخيّه كرمان، فرزندش محمدخان (1263 - 1324 ق.) را به عنوان رئيس شيخيّه پذيرفتند.اكثريت شيخيّه كرمانيه پس از محمدخان، برادرش زين‏العابدين خان (1260 - 1276 ق.) را به رهبرى برگزيدند. پس از ابوالقاسم خان ابراهيمى و سپس عبدالرضا خان به رياست شيخيّه كرمانيه برگزيده شدند. عبدالرضاخان در سال 1358 ش. ترور شد.

پس از فوت شيخ احمد احسايى، يكى از شاگردانش به نام سيد كاظم رشتى (1212 - 1259 ق.) جانشين او گرديد. سيد در جوانى به يزد رفت و به شيخ احمد پيوست و سپس به كربلا رهسپار شد و تا پايان عمر در آن شهر به تدريس و ترويج مكتب شيخيّه مشغول بود. وى بالغ بر يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله نوشت كه غالباً با زبان رمزى و نامفهوم است. برخى معتقدند منشأ اكثر آراى نادرست شيخيّه، سيد كاظم رشتى است و احسايى بدانها اعتقاد نداشته است.يكى از شاگردان سيد كاظم، ميرزا على محمد ملقب به باب(درب بین مردم و امام زمان-واسطه) بود كه پس از فوت سيد، مدعى جانشينى او شد و پس از آن ادعاى بابيت امام غايب و سپس ادعاى نبوت خويش را مطرح ساخت،او موسس فقه بابیه است که کتب زیادی در این زمینه نوشته شده است که جامع ترین آنها کتاب آیت الله اشتهاردی می باشد.

مواردى از اعتقادات شيخ و ايدئولوژى شيخيه را بر مى ‏شماريم:
4-پس از مسأله معاد، امامت و جايگاه امام در آفرينش مهمترين و مشهورترين عقيده احسايى به شمار مى‏رود و عقيده وى در اين باره موجب گشته تا برخى او و فرقه شيخيّه را در زمره غاليان به شمار آورند. احسايى معصومان، عليهم‏السلام، را واسطه فيض خدا مى‏داند به اين معنى كه پس از آنكه خداوند معصومان، عليهم‏السلام، را خلق كرد، آنان به اذن و مشيت الهى موجودات ديگر را آفريدند. او نقش معصومان، عليهم‏السلام، در آفرينش جهان را بر اساس علل اربعه ارسطويى توضيح مى‏دهد. به اعتقاد او معصومان، عليهم‏السلام، محل مشيت و اراده خداوند هستند و اراده آنان، اراده خداست. از اين رو معصومان، عليهم‏السلام، علتهاى فاعلى موجودات جهان مى‏باشند. از سوى ديگر، مواد موجودات از شعاع انوار و وجودات معصومان هستند، لذا آنها علل مادى آفرينش نيز به شمار مى‏روند، علل صورى بودن معصومان، عليهم‏السلام، به اين دليل است كه صورتهاى اشياء از صورتهاى مقامات و حركات و اعمال آنهاست. البته صورت مؤمنان همانند صورت معصومان، عليهم‏السلام، و صورت كافران مخالف صورت آنان است.

 

همچنين معصومان علت غايى عالم‏اند زيرا اگر آنها نبودند چيزى خلق نمى‏شد و خلقت موجودات به خاطر خلقت معصومان است.شرح ‏الزيارة، ج4، ص26 - 30؛ مجموعة الرسائل (مشتمل بر 23 رساله)، ص308

پاره ای از این حرف ها درست و پاره دیگری اشتباه است...
اینکه علت فاعلی معصومین باشند این مساله خلاف اعتقاد شیعه و اهل بیت علیهم السلام است که علامه مصباح یزدی در کتاب اصول اعتقادات و همچنین خداشناسی خویش در رابطه با آن توضیح مفصل داده اند.

مواردى از اعتقادات شيخ و ايدئولوژى شيخيه را بر مى ‏شماريم:
2- قرآن، كلام نبى صلى الله عليه و آله است . شيخ با اين كلام، منكر وحى بودن قرآن است .

3-تفسير معاد به معناى غيرمتعارف و بيگانه از آن‏چه علماى كلام مى ‏گويند .
چیزی که برخی دوستان بدان اشاره کردند.
آنها معتقدند که این جسم ما در قیامت باز نخواهد گشت بلکه جسم لطیف دیگری است که طبق اصطلاح فلاسفه جسم مثالی است.

مواردى از اعتقادات شيخ و ايدئولوژى شيخيه را بر مى ‏شماريم:
1-اصول دين 4 تا است: معرفت الله، معرفت انبياء، معرفت ائمه، معرفت ركن رابع; كه شيوخ و بزرگان شيخيه هستند .
شیخیه معتقد به رکن رابع هستند...یعنی در زمان غیبت فردی واسطه بین امام معصوم و مردم است به طور نیابت خاصه که می تواند با امام رابطه داشته باشد و این با اعتقاد به ولایت فقیه ما شیعیان غیر شیخی،کاملا متفاوت است چرا که ما معتقد به نیابت عامه فقیهان جامع الشرایط هستیم.

در دین اسلام یکی از فروع مساله تبری می باشد...
تبری یعنی برائت جستن از دشمنانی که می خواهند به نحوی ضربه ای به کیان اسلام بزنند.
مقام معظم رهبری هم بسیار فرموده اند که همه دشمنان خویش و دشمنان شریعت خود را بشناسید که خدای نا کرده در سنگر آنها موضع نگیرید و علیه خودی ها جنگ و فتنه و...بپا نکنید.
فلذا مساله دشمن شناسی بسیار اهمیت پیدا میکند.همه ادیان الهی مورد تحریف و تقطیع قرار گرفته و خواهند گرفت و دین مبین اسلام از این مساله مستثنی نیست.

 

یکی از فرقه هایی که در شهر کرمان طرفداران فراوانی دارد فرقه شیخیه است...
فلذا توضیحاتی پیرامون این فرقه داده می شود.
موسس این فرقه شخصی است بنام شيخ احمد احسائى فرزند زين‏ الدين بن ابراهيم بن صفر بن راغب بن رمضان که در ماه رجب سال 1166 هجري قمري در روستاهاي احساء متولد شد.او پس از گذراندن دوارن طفولیت اندکی از علوم دینی را کسب نمود و پس از چندی طبق گفته خود به او الهاماتی از عوالم غیب می شد که فحوای کلی آن الهامات ایجاد دین جدید است.

آیا نظام فعلی حاکم بر کشور ما از همه جهات در مسیر اسلام قدم برمی دارد؟؟

آیا مشکلات اقتصادی و سیاسی و آموزشی کشور باعث نشده ما این نظام را از نظر ظاهری فقط اسلامی بدانیم به طوری که فقط اسم اسلام را یدک می کشد..اما از نظر محتوا اسلامی نمی باشد...

فرق ما غرب چیست..اقتصاد ما غربی است..آموزش غربی و...است پس چرا نام اسلامی بر آن گذاریم...

به ادامه مطلب حتما رجوع فرمایید.

المومن مرآة المومن
همه ما این حدیث ارزشمند رو بلدیم...مومن آینه مومن دیگر است...
بد نیست یه کم فکر کنیم ببینیم آینه چه ویژگی هایی داره که وقتی میخواهیم آینه باشیم و عیب رفیقمون رو بگیم بفهمیم چطوری بگیم.

1-آینه هم خوبی رو نشون میده هم بدی]هم زیبایی هم زشتی.

2-آینه هرکسی رو با تمام خوب و بدش به خودش نشون میده نه دیگری.

3-اگه شما از جلوی آینه کنار برید تصویری از شما در آن نمی ماند و دیگری خودش را می بیند.آینه چیزی در خود نگه نمی دارد.

4-آینه نه کم نشان می دهد و نه زیاد..دقیق همانی که هستیم.

5-اگر آینه را خرد کنی باز تیکه های خرد شده آن تو را نشان می دهد هرچند تیکه هایی از تو را.

برای دوستان مان آینه باشیم...

فروغ فرخزاد....کسی که به خاطر استعداد بالای شاعری اش مورد تکریم اهل ادب است.
اما خوب است کمی درباره برخی اشعارش بگوییم تا شخصیت او قدری از پس پرده ابهام بیرون آید و اگر کسی نقدی بر او می زند به حساب سیاست نگذارند...
فروغ مجموعه اشعاری دارد به نام عصیان ...
در آنجا به خداوند گیر می دهد...که چرا شیطان را آفریده.
خدا را خودپرست می خواند...انسان را بی اختیار می داند و می گوید مجبور است.
بهشت را توطئه می داند.جهنم را حقیقت و خدا را عاشق جهنم و عذاب کردن می خواند و...
خوب است دوستانی که تمایل دارند این مجموعه شعر را بخوانند.

آه آیا ناله ام ره می برد در تو؟؟
تا زنی برسنگ جام خود پرستی را..
یک زمان با من نشینی با من خاکی
از لب شعرم بنوشی درد هستی را...
از اینجا شروع می کنه نق زدن هایی که سال ها پیش مکتب سوفیست خواست با این ترفند پول ها انبار کند ولی نتوانست.
متاسفم برای کسانی که بازخورده(تفاله)تفکرات پوچی که سالها پیش رد شده اند و منقرض گردیده متفکرین آن نسلشان از بس چرن گویی کرده اند را باز به زبان شعر و ادبیات زیبای ایرانی در می آورند.
اینگونه افراد هنوز هم هستند و مختص به فروغ نمی باشد.

 

درموردتولدش میگه و این مصرع
من به دنیا آمدم بی آنکه خود خواهم...
بعد این نق زدن...
کی رهایم کرده ای تا با دوچشم باز
برگزینم قالبی خود از برای خویشتا دهم بر هر که خواهم نام مادر را
خود به آزادی نهم در راه پای خویش
این حرف که میگه من مجبور بودم در خانواده ای به دنیا بیام و چرا نمی تونم خودم خانوادم رو انتخاب کنم و آزادانه زندگی کنم...
جوابش اینه..خیلی خلاصه.
اون دنیا از خانواده نمی پرسن...از اعمال می پرسن.هرچند اگه کسی در کوره دهاتی به دنیا بیاد که نمی تونه بره دنبال راه درست و حقیقت و...این شخص جاهل قاصره و خدا اون می بخشه و حساب و کتابی بر آنچه که واقعا نمی توانسته نمی شه.
خانواده ها ومحیط ملاک سنجش خدا نیست....
عمل هم مهم نیست...
نسبت بین عمل و داشته ها مهم است.
یکی در خانواده اهل علم اگر به گمراهی رود عذابش بیشتر و دیگری در خانواده ای دور از علم و...
همین طور که خدا به اونی که در مضیقه هست و به راه درست چمگ می زند بیشتر عنایت دارد.پس سعی مهم است.لیس للانسان الا ما سعی...نسبت میان عمل و داده ها

 

سیدمیثم میرتاج الدینی

آنها که هی دم از آزادی بیان می زنند...
خوب است بدانند
آزادی بیان برای عقیده هاست
نه افراد شعار زده مخفی شده در پشت عقیده ها.
فکر روشن داشتن خوب است
به شرط آن که ضمیری روشن عطایمان کنند.
و روشنفکر مآبی همانقدر ضربه می زند
که مقدس مآب زده و خواهد زد.

قرآن را سوزاندند
پرسیدیم چرا؟
گفتند:آزادی بیان است.
اگر آزادی بیان است..پس چرا نمی گذارید قرآن حرفش را بزند.
چرا عقیده قرآن نباید به گوش ها برسد.
این آزادی به افراد است نه عقیده که عده ای بی شرمانه به مقدسات دیگران توهین کنند بسوزانند..
این توحش است نه آزادی.
این سلب آزادی است.
و روزی به دسیسه تقلب بیرون ریختند.
گفتیم حرفتان چیست گفتند تقلب.گفتیم از راه خودش پیگیر شوید گفتند نه میخواهیم به خیابان ها بریزیم.
این هم آزادی نیست.توحش است.
آزادی که از دیگری سلب آزادی کند تجاوز است.
و اینگونه کردند.به مقدسات توهین شد،به عقاید مان...و این سلب آزادی از عقیده هاست
پس آزادی بیان،آزادی عقیده هاست...
نه توحش افراد.

گاهی موضوعی به ما می دهند و ما آزاد هستیم که حول آن محور و پیرامون آن موضوع هر گونه میخواهیم فکر کنیم و برای ما طوری ذائقه سازی می کنند و مجرا قرار می دهند که جز آنچه آنها می خواهند نه فکر می کنیم و نه می گوییم و می نویسیم.

این هم آزادی نیست....

حواسمان باشد..به جای ما فکر نکنند،به جای ما تصمیم نگیرند و به ما موضوع ندهند و ذائقه هم برای ما نسازند.

سید میثم میرتاج الدینی

شرح حدیث زیبای نبوی توسط امام خامنه ای
ترک امیال نفسانی
من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
من اكل ما يشتهي ولبس ما يشتهي وركب مايشتهي لم ينظر اللّه اليه حتى ينزع او يترك.
(تحف العقول صحفه 38)

در جمله«ركب مايشتهي»، احتمال دارد كه معناى حقيقى كلمه مراد باشد؛ يعنى هر مركبى كه مورد ميل اوست، انتخاب كند و احتمال دارد به معناى «ركب الامر» باشد؛ يعنى هر كارى دلش خواست انجام دهد. بهرحال، نظر و توجه الهى كه رأس همه خيرات و مايه همه كمالات انسان در عالم وجود است؛ با ارتكاب اين امور از انسان گرفته مى‏ شود و ترك آن هم به اين است كه با رياضت اختيارى، آنچه را كه هوس مى‏ كند و مى ‏تواند انجام دهد كنار بگذارد.
كسانى كه قدرت انجام تمام مشتهيات خود را ندارند بايد قدر بدانند؛ زيرا اين نعمت بزرگى است كه انسان در مقابل هوا و هوسهاى خود، ميدان گسترده ‏اى نداشته باشد. گرچه اگر بتواند و مبارزه كند، ثواب بيشترى دارد.
جلسه نوزدهم 11/8/78

در مورد بانک و نحوه تشکیل آن کمی صحبت شد.
اما سوال این است آیا هرچه از غرب بیاید مشکل داره؟؟نمیشه استفاده کرد؟؟

خیلی واضحه...اینگونه نیست هرچی غرب اختراع کرد و به کار گرفت ما نباید نزدیکش بشیم.
بلکه در دین ما آمده کلمه خوب،حرف خوب،کار خوب و...رو بگیرین حتی از کافر.
مهم اون کاره که خوبه.
بانک هم یکی از آن نمونه هاست.هرچند اساس آن در غرب بر ربا نهاده شده است اما استفاده های بسیار خوب دیگری هم دارد.
یکی از آنها سرمایه گذاری بانک در بحث اشتغال زایی،ایجاد صنعت و...است که به رشد اقتصادی در یک جامعه کمک بسیاری می کنه.
اما ممکن است در دل همین سرمایه گذاری ها ربا پنهان باشد.

گر شما پولی را در بانک سپرده کنید و بانک به شما سود دهد این رباست...
اما...
اگر بانک از راهی که دین ارائه داده به شما سود بدهد ربایی در کار نخواهد بود.
این راه کدام است؟
مضاربه
برای توضیح آن خیلی ساده عرض کنم:شما پولی به بانک می دهید،بانک با پول شما کار می کند و در سود به دست آمده از کار شما را به نسبتی شریک می گرداند.مثلا با پول شما کارخانه راه می اندازد و هرچه درآمد کارخانه بود...به شما سهمی از آن درآمد می دهد.
اینگونه شما سود پول را نگرفته اید بلکه سود کاری را گرفته اید که با پول شما به دست آمده است.
قراردادهای بانکی امروزه تحت عنوان مضاربه است و از این رو سود پول سپرده ربا نیست.

اقتصاد بانک های ایران کاپیتالیسم است...خیلی ساده عرض کنم.
کاپیتالیسم یعنی سرمایه محوری....و سرمایه محوری یعنی همه چیز باید در خدمت سرمایه درآید.
و اصل در این نوع روند،افزودن سرمایه است با سرمایه؛نه با کار و تلاش.
و چگونه با سرمایه،سرمایه بیفزاییم؟؟خیلی راحت پول وام می دهیم...خود پول را بعد مدتی پس میگیریم و علاوه بر آن سودی هم می گیریم.
این گونه قشری همیشه مستضعف و بدهکار و قشری همیشه پول پارو می کنند آن هم بدون ذره ای زحمت.
در این نوع اقتصاد ربا نهادینه شده است...
و ربا جنگ با خداست.

 

سیدمیثم میرتاج الدینی

بانک چیست؟
معنی اصلیش صندلی یا نیمکته...
در دین یهودتحریف شده ربا دادن حرام است مگر در یک صورت..به غیر یهودی ها ربا دادن.
یهودی ها هم صندلی هایی در جاهایی معین می گذاشتند و ربا به غیر یهود می دادن.
بعدها این به یه سازمان و دم ودستگاه تبدیل شد و این صندلی رفت تو یه ساختمون خوشکل و اسم همون بانک رو گذاشتن روی اون ساختمون.
اساس بانک بر ربا شکل گرفته است.
و ...
ربا جنگ با خداست...


سید میثم میرتاج الدینی

درباره جهالت عربگفته شد که به خاطر دور افتادن از مسیر و تعالیم الهی بدین نام ملقب شدند.
اما امروزه جهالتی شاهد هستیم که در اوج پیشرفت علوم(انسانی،تجربی،صنعت و...)هنوز همان مسیر غیر الهی را دنبال می کند.
مثال ساده ای عرض کنم.
عرب آن زمان،زن،برایش وسیله ای بود برای خوشگذرانی وخدمت رسانی،اما اسلام برای زن احترامی قائل می شود که او در حد یک اسباب بازی نباشد.
اما جامعه پیشرفته امروزی باز به کدامین سو قدم برمیدارد؟؟؟
خود قیاس کنید...جهالت پیشرفته ای که از اقوام جاهلی هزاران سال قبل به ما ارث رسیده است.

در مورد جهالت عرب قدری سخن گفتیم.
جهالتشان به خاطر بی سوادی،نداشتن نظام اجتماعی و اداری،داشتن آداب و سنن عجیب و...نبوده است.
بلکه جهالت عرب به خاطر دور افتادن از مسیر الهی بوده است. تربیت مردم از تربیت الهی منقطع شده بود.
یعنی در جامعه جاهلی آن زمان عرب،هیچ ردی از خواسته های الهی،نبود.هرچه بود خودپرستی و سنگ پرستی بود.
از این رو گفته می شود عرب آن زمان جهالت داشته است.
با این نگاه به جهالت عرب...آیا امروزه برخی جوامع و همچنین برخی از رفتارهای اجتماعی جامعه خودمان جاهلانه نیست؟؟؟
ادامه دارد...

هانی بن عروة
دومین شهید انقلاب بزرگ عاشوراء

هانی را میان بازار می گردانند و او فریاد می زند...وای مذجح ....وای مذجح...!
بازار گوسفند فروشان پر است از آدمیانی که خوب می دانند
هانی کیست
و برای چه دستان او را بسته اند...
هانی اما..در آن اسارت و بندهای دنیا
و آن گیربازار دین فروشان...
آزادی خریده است...به قیمت جان
و به ارزش میزبانی مسلم
و دفاع از قاصدک حسین....
هانی باز فریاد می زند...
منم هانی بن عروة...استخوانی،عصایی تا برهانم این گرگ صفاتان را...
و چه حزن انگیز است...که بازار گوسفندفروشان
پر است از گرگ های درباری
که جز سینه هانی را میل دریدن ندارند.
و غلام پسر مرجانه...
آخرین بند دنیا را باز کرد
و هانی از میان دین فروشانِ گوسفند پرست و گرگ صفت پر کشید.

 

سیدمیثم میرتاج الدینی(مسیح)

هانی بن عروة (ابو یحیی مذحجی مرادی غطیفی)

دومین شهید انقلاب بزرگ عاشوراء


در ها همه بسته بودند که او در به رویش گشود،
یار و یاور پیامبر و شجاع جمل و صفین و نهروان رسم میهمان نوازی را خوب آموخته بود.
دست هایش پناهی شد برای قاصدک حسین
و همین دست ها بالی برای پرکشیدن به سمت آسمان
دالاماره عبیدالله... این چاه عمیق ناجوانمری که این بار هانی بن عروه را به اسارت خویش در آورده بود.
تنها به جرم مهمان نوازی سر از تنش جدا کردند و وارونه بر دار آویختند،
اما نه هراس که دنیا وارونه آخرت است...

 

حدیث عارف

مسلم بن عقیل

نخستین شهید انقلاب بزرگ عاشوراء

کوفیان مهمان نواز نبودند...
قاصدک کوفه خوب این را می داند...
در صفین بوده
و حال جماعت کوفی را دیده است.

در خانه هانی مأمن گزیده بود.
هانی اما این ایام میزبانی نمی تواند بکند
چرا که پای در رکاب مریضی گذارده
و بستر برای او همدمی است که شب و روز با او سر می کند.
پسر زیاد..آن فرزند زیاده خواهی،از هانی اذن عیادت گرفته است تا سر و گوشش را از خانه هانی آب دهد و هانی به امید آنکه شمشیر مسلم در غفلت فرزند مرجانه از خون او سیراب شود قبول می کند.
اما عبیدالله مهمان خانه هانی است،
و از پشت خنجر زدن به مهمان ناجوانمردی دو چندان می خواهد.
مسلم از حسین رسم مهمان کشی نیاموخته است...که اکنون اینگونه شمشیر بر عبیدالله فرود آورد.
مسلم مهمان کشی نمی کند،
اما کوفیان چرا...
و عبیدالله دو چندان ناجوانمردی را دارد..
مسلم را ...بر بال ملائکه می نشاند....

 

سید میثم میرتاج الدینی(مسیح)

مسلم-بن-عقیل
نخستین-شهید-انقلاب-بزرگ-عاشورا

قاصدک را دیده ای که چگونه خویش را به دست باد می سپارد،
اکنون مسلم را بنگر...
او همان پیک راستین فرزند علی است که نه تنها دل خویش، بلکه جانش را به حسین سپرده است.
قاصدک حسین فرمان امامش را با جان و دل پذیرفت و پای به کوفه نهاد؛
کوفه... این شهر نیرنگ نامردان و ناجوانمردان،
شهر میزبانانی که مهمان را از بالای دار الاماره زمین زدند.
می گویند مهمان حبیب خداست اما...
اما کوفیان مهمان نواز نبودند!

 

حدیث عارف(اسراء)

آفتاب گردان ها هماره رو ب آفتاب دارند
و گل های کربلا همه آفتاب گردان حسین اند
حسین استوانه ای است که پیچک های کربلا به طواف او می گردند!
آفتاب که می زند
یاس های مشتاق آفتاب
در برابر او به سجده خیز بر می دارند...
اما
و از گودی چه درو می کند دشمن؟
لاله یا آفتاب گردان؟
پیچک یا یاس...؟
در میانه مرداب لشکر عمر سعد..
جز شقایق چه می روید؟
کمی آن طرف تر از غوغای کربلا
نیستانی برپاست
و بر هر نی شقایقی،لاله ای...
و پیچک هایی دست به دامن نی ها

حسین...ای آفتاب...
ای مطلق روشنایی در آشفته بازار تیرگی ها
ما را به ضیافت عطرآگین گل های صحرای کربلایت بخوان
و بر خوان روشنایی بنشان

کفر متحرک به اسلام می رسد،
ولى اسلام راکد، پدر بزرگِ کفر است.
سلمان‏ها در حالى که کافر بودند، حرکتشان آنها را به رسول منتهى کرد
و زبیرها در حالى که با رسول بودند، رکودِشان آنها را به کفر پیوند زد.
کفرى که با حرکت ما همراه باشد، وحشتى ندارد، وحشت آنجایى است که با رکودها پیوند خورده باشیم.
استاد علی صفائی حائری

 

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 107
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 152
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 167
  • بازدید ماه : 313
  • بازدید سال : 516
  • بازدید کلی : 5,642
  • دیگر وبلاگ ها